خانه / آثار تاریخی و باستانی / مجسمه انسان بالدار کوروش کبیر هخامنشی در پاسارگاد سنگ نگاره انسان بالدار

مجسمه انسان بالدار کوروش کبیر هخامنشی در پاسارگاد سنگ نگاره انسان بالدار

در این پست از سایت antique-book-treasure.ir مجسمه بالدار کوروش کبیر هخامنشی در پاسارگاد به زبان‌های پارسی، عیلامی و بابلی مجسمه انسان بالدار کوروش کبیر هخامنشی در پاسارگاد سنگ نگاره انسان بالدار را برای شما عزیزان قرار دادیم . در ادامه مطلب تصاویر و عکسهای دیدنی و زیبا از مجسمه بالدار منتسب به کوروش کبیر پادشاه بزرگ حکومت هخامنشیان در کاخ پاسارگاد استان فارس را مشاهده خواهید کرد .

مجسمه انسان بالدار کوروش کبیر هخامنشی در پاسارگاد سنگ نگاره انسان بالدار
مجسمه انسان بالدار کوروش کبیر هخامنشی در پاسارگاد سنگ نگاره انسان بالدار

مجسمه انسان بالدار کوروش کبیر هخامنشی در پاسارگاد سنگ نگاره انسان بالدار,مجسمه انسان بالدار کوروش کبیر در پاسارگاد شیراز,سنگ نگاره انسان بالدار متعلق به کوروش بزرگ هخامنشی,عکسهای مجسمه سنگی انسان بالدار کوروش در پاسارگاد,تصاویر سنگ نگاره و مجسمه انسان بالدار کوروش هخامنشی در پاسارگاد,مجسمه انسان بالدار,سن نگاره زیبای انسان بالدار کوروش در پاسارگاد استان فارس,کتیبه سنگی میخی در بالای نقش انسان بالدار در پاسارگاد,نقش انسان بالدار با کتیبه و نوشته های میخی به زبان پارسی باستان و عیلامی,نوشته های به زبان خط میخی بر روی کتیبه و تاج مجسمه سنگی انسان بالدار کوروش کبیر

عکسهای مجسمه انسان بالدار کوروش کبیر هخامنشی در پاسارگاد سنگ نگاره انسان بالدار

عکسهای مجسمه انسان بالدار کوروش کبیر هخامنشی در پاسارگاد سنگ نگاره انسان بالدار با تاج و کتیبه سنگی نوشته شده به خط میخی به زبان پارسی باستان عیلامی
عکسهای مجسمه انسان بالدار کوروش کبیر هخامنشی در پاسارگاد سنگ نگاره انسان بالدار با تاج و کتیبه سنگی نوشته شده به خط میخی به زبان پارسی باستان عیلامی

 سنگ نگاره انسان بالدار سالم‌ترین و زیباترین نقش ایجاد شده در بناهای پاسارگاد است که دارای مفاهیم عمیق اندیشه والای انسانی کوروش بزرگ است. سنگ نگاره مردی را نشان می‌دهد با ریش انبوه کوتاه، ردای بلند و تاجی بر سر در حالی که چهار بال او را در بر گرفته‌اند رو به سوی مرکز کاخ دارد. عناصر تزئینی و هنری سنگ نگاره بسیار زیبا، چشمگیر و معنادار است. بر بلندای نقش تاجی زیبا است که روی شاخ‌های بلند و تاب دار یک قوچ حبشی، در حالی که دو مار کبرای پشت به هم کرده که هر یک گویی را به نماد خورشید بر سر دارند قرار گرفته است. سه دسته گل نی بخش اصلی تاج را که هر یک گوی خورشید را بر فراز دارند و با پر شترمرغ احاطه شده‌اند تشکیل داده‌اند. انتهای این سه دسته گل را سه گوی بزرگ خورشید پوشانده‌اند. بالها با ظرافت و زیبایی دو سوی مرد را در بر گرفته در حالی که دو بال به سوی آسمان و دو بال به سمت زمین گسترده شده‌اند. اندام این مرد با ردایی بلند و حاشیه دار پوشانده شده که مزین به گلهای رزت است. دستها یکی به سوی جلو و دیگری در امتداد بال به سوی بالا قرار گرفته‌اند در حالی که پاها عریان هستند. در ایجاد این نقش از هنر و فرهنگ‌های ملل مختلف آن روز الهام گرفته شده است. از جمله تاج که پیشینه‌ای مصری دارد، لباس بلند مرد که ایلامی است و بالها که ریشه در هنر آشور دارد. به کارگیری هنر ملل مختلف در این سنگ نگاره بر گرفته از اندیشه‌های والای انسانی کوروش است. در واقع هر قسمت نقش بیان کننده حضور نماینده‌ای از ملتهای گوناگون است. کوروش با ایجاد این سنگ نگاره یک نوع اتحاد و همدلی را میان مردمان سرزمین‌های مختلف با اندیشه برابری انسانها با هر رنگ، نژاد و زبانی را به وجود آورد. بالای نقش برجسته تا سال ۱۲۴۳ خورشیدی، مزین به سنگ نبشته‌ای میخی سه زبانه بوده با مضمون «من کوروش شاه هخامنشی ام». ولی پیش از سال ۱۲۵۶ خورشیدی این سنگ نبشته را از بالای نقش برداشته‌اند. کتیبه میخی که در بالای نقش انسان بالدار بوده به سه زبان پارسی باستان ایلامی، آکادی نوشته است. نقش انسان بالدار را یک مفسر هندی به نام مولانا ابوالکلام آزاد و علامه طباطبایی با شخصیت ذوالقرنین (صاحب دو شاخ) که در قرآن مجید از او به عنوان شاهی جهانگیر و دادگر و نظر کرده یاد شده یکی دانسته و بیان می‌کنند که ذوالقرنین یاد شده در قرآن همان کوروش بزرگ است.

پاسارگاد مجسمه بالدار پاسارگاد، منسوب به کورش کتیبه‌ای دوسطری که به زبان‌های پارسی
، عیلامی و بابلی بر روی دو جزء سنگی در کاخ‌های عمومی و خصوصی کوروش در پاسارگاد قرار دارد، به باستان‌شناسان اطمینان می‌دهد که بناهای پاسارگاد به دستور کوروش بنا شده اند.[۱] پاسارگاد در دشتی مرتفع به ارتفاع ۱۹۰۰ متر از سطح دریا، در حصار کوهستان واقع شده‌است. در سده هفتم قمری اتابکی از سلغریان فارس درنزدیک آرامگاه کورش مسجدی ساخت که در آن از سنگ کاخ‌ها استفاده شده‌بود. به مناسبت جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران در سال ۱۹۷۱ این سنگها دوباره به جاهای اصلی خود بازگردانده شدند. کاخ محل سکونت بی تردید نشان از تاثیر و نقش معماری یونانی دارد. ظاهراً هنگامی که کورش در سال ۵۴۵ پیش از میلاد سارد (پایتخت لیدی، شهری در غرب ترکیۀ امروزی) را به تصرف درآورد به شدت تحت تاثیر بناهای مرمرین شاهان لیدی قرار گرفته است. چه بسا او همان زمان شماری از اساتید اهل لیدی را در پاسارگاد به کار گماشته است. در کاخ تناسب جذاب سنگهای مرمر تیره و روشن، مخصوصاً در پایه‌ها، جلب نظر می‌کند. این سنگها از پیرامون سیوند آورده شده است.[۲] [ویرایش] پیشینه سرزمین پارس زادگاه هخامنشیان بوده‌است. خاندان پارس، که به رهبری کوروش دوم (که از ۵۲۹ تا ۵۵۹ پیش از میلاد سلطنت نمود) در سال ۵۵۰ پیش از میلاد، بر مادها پیروز شدند. بر پایهٔ سنت، کوروش دوم این منطقه را به پایتختی انتخاب کرد، زیرا در نزدیکی منطقه‌ای بود که بر ایشتوویگو پادشاه ماد پیروز شد. این اولین پیروزی، پیروزی‌های دیگری چون غلبه بر لیدی، بابل نو، و مصر را به دنبال داشت. امپراتوری هخامنشی بعداً توسط پسر او کمبوجیه (۵۲۲ تا ۵۲۹ پیش از میلاد) و داریوش اول (۴۸۶ تا ۵۲۱ پیش از میلاد) تحکیم و گسترش یافت. از کوروش در انجیل به عنوان آزادی‌دهندهٔ بابل و کسی که یهودها را از تبعید بازگردانده یاد شده‌است. در ۷۰ کیلومتری جنوب پاسارگاد، داریوش بزرگ پایتخت نمادین خود شهر پارسه (شاعری یونانی این شهر را پرس پلیس نام نهاد) را بنیان نهاد. تا هنگامی که اسکندر از مقدونیه در سال ۳۳۰ پیش از میلاد امپراتوری هخامنشی را تسخیر کرد، پاسارگاد یک مرکز مهم سلسله‌ای باقی ماند. به گفتهٔ نویسندگان باستانی، مانند هرودوت و آریان (گزنفون)، اسکندر آرامگاه کوروش را محترم شمرده و آن را بازسازی نمود. در دوره‌های بعدی، از تل تخت هم چنان به‌عنوان یک دژ بهره‌برداری می‌شد، حال آن که کاخ‌ها متروک شده و از مصالح آن دوباره استفاده شد. از سدهٔ هفتم به بعد، آرامگاه کوروش به نام آرامگاه مادر سلیمان خوانده می‌شد، و به یک مکان زیارتی تبدیل شد. در سدهٔ دهم یک مسجد کوچک در گرد آن ساخته شد، که تا سدهٔ چهاردهم از آن استفاده می‌شد. این محوطه توسط مسافرین طی سده‌ها بازدید شده، که باعث از دست رفتن تدریجی اجزا گوناگون آن گشته‌است. طبق نوشته‌های هرودوت ، هخامنشیان از طایفهٔ پاسارگادیان بوده‌اند كه در پارس اقامت داشته‌اند و سر سلسلهٔ آنها هخامنش بوده‌است. نامدارترین رئیس اتحادیه قبائل پارس در نیمه قرن ٧ پ م چیش پیش دوم است كه تا سال ۶۴۰پ م ریاست قبائل پارس را در دست داشت. او چیش پیش پور كوروش پور كمبوجیه پور چیش پیش پور هخامنش بود، كه همه شان رؤسای قبائل پارس بودند. اگر برای هر كدام از اینها حدود ٤٠ سال در نظر بگیریم، میتوان گفت كه در زمانی كه پارسها در منطقهٔ پارسوای مذكور در سند آشوری (یعنی سال ۸۳۴ پ م ) اقامت داشته‌اند، ریاستشان در دست هخامنش بوده است. هخامنشیان نام دودمانی پادشاهی در ایران پیش از اسلام است. پادشاهان این دودمان از پارسیان بودند و تبار خود را به «هخامنش» می‌رساندند كه سركرده طایفهٔ پاسارگاد از طایفه‌های پارسیان بوده‌است. هخامنشیان نخست پادشاهان بومی پارس و سپس آنشان بودند ولی با شكستی كه كوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد ساخت و سپس فتح لیدیه و بابل پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از اینرو كوروش بزرگ را بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی می‌دانند. به قدرت رسیدن پارسی‌ها و سلسلهٔ هخامنشی (۵۵۰-۳۳۰ قبل از میلاد) یكی از وقایع مهم تاریخ قدیم است. اینان دولتی تأسیس كردند كه دنیای قدیم را به استثنای دو سوم یونان تحت تسلط خود در آوردند. شاهنشاهی هخامنشی را نخستین امپراتوری تاریخ جهان می‌دانند. مهم‌ترین سنگ نوشتهٔ هخامنشی از نظر تاریخی و نیز بلندترین آنها، سنگ نبشتهٔ بیستون بر دیواره كوه بیستون است. سنگ نوشتهٔ بیستون بسیاری از رویدادها و كارهای داریوش اول را در نخستین سال‌های حكمرانی‌اش كه مشكل‌ترین سال‌ها حكومت وی نیز بود. به طور دقیق روایت می‌كند. این سنگ نوشته عناصر تاریخی كافی برای بازسازی تاریخ هخامنشیان را داراست و همچنین در سایت مذكور دربارهٔ شخصیت كوروش هخامنشی آمده‌است كه : همهٔ نشانه‌ها بیانگر آنست كه هدف كوروش از جنگ و كشور گشایی ایجاد یك جامعهٔ جهانی مبتنی بر امنیت و آرامش و دور از جنگ و ویرانگری بوده‌است. كوروش در لشكركشیها و پیروزیهایش با ملل مغلوب در نهایت بزرگواری رفتار كرد و عناصر حكومتی پیشین را مورد بخشایش قرار داده در مقامهایشان ابقا كرده مطیع و منقاد خویش ساخت. كوروش بزرگ با ایمان استواری كه به اهورامزدا داشت جهانگشایی را به هدف برقرار كردن آشتی و امنیت و عدالت و از میان بردن ستم و ناراستی انجام میداد و در فتوحاتش به حدی نسبت به اقوام مغلوب بزرگمنشی و مهر و عطوفت نشان داده‌بود كه داستان رأفتش به همه جا رسیده بود. ‌شایان ذكر است که پاسارگاد نام یک آثار باستانی مشهور در منطقه بوده كه مورد علاقه و توجه جهانیان بویژه علاقه‌مندان به میراث ملل می‌باشد،بر این مبنا استانداری و وزارت كشور بعد از تصمیم به ایجاد شهرستان در آن منطقه و برای برجسته نمودن و زنده نگه داشتن نام و یاد پاسارگاد در سطح ایران و جهان ترجیح داد نام پاسارگاد را بر شهرستان جدیدالتأسیس قرار دهد»از طرف دیگر بانیان احداث مجموعهٔ پاسارگاد ، دولت هخامنشی بوده‌است كه مسئولین محترم وزارت كشور و استانداری با تأسیس بخش هخامنش در برجسته‌تر نمودن آثار كوروش هخامنشی تلاش مضاعفی از خود نشان داده‌است چرا كه فرزندان هخامنش پس از كسب قدرت و تشكیل دولت مستقل نام دولت را به احترام رئیس قبائل پارس به نام هخامنش نامگذاری كرده‌اند و این امر نشان دهندهٔ احترام و جایگاه بلند هخامنش در بین قبائل پارس بوده‌است كه مسئولین محترم وزارت كشور و استانداری فارس با نكته سنجی و ظرافت تمام این مسئله را مورد توجه قرار داده‌اند. [ویرایش] مشخصات[۱] شهر باستانی پاسارگاد نخستین پایتخت شاهنشاهی هخامنشی در قلب استان فارس، در دشت رودخانه پُلوار قرار دارد. نام شهر «اردوگاه پارس» دلالت از موقعیت مکانی شهر دارد. شهر توسط کوروش بزرگ (کوروش دوم) در سدهٔ ششم قبل از میلاد ساخته شد. محوطهٔ اصلی (۱۶۰ هکتار، حدوداً ۲٫۷×۰٫۸ کیلومتر) توسط یک منطقهٔ طبیعی بزرگ احاطه و محافظت شده‌است (حدوداً ۷۱۲۷ هکتار). محوطهٔ اصلی شامل این بناهای تاریخی است: آرامگاه کورش بزرگ در جنوب؛تل تخت (یا «تخت سلیمان»؛ سریر پادشاهی سلیمان) و استحکامات، واقع بر یک تپه در شمال محوطهٔ اصلی؛مجموعهٔ سلطنتی در مرکز محوطهٔ اصلی، شامل بقایای: ساختمان دروازه (دروازه R)، تالار عمومی (کاخ S)، قصرمسکونی (کاخ P)، و باغ سلطنتی (چهار باغ).در منطقهٔ شرق یک بنای کوچک قرار دارد(۱۶×۱۶ متر) که یک پُل تشخیص داده شده‌است. در شمال مجموعهٔ سلطنتی زندان سلیمان قرار دارد، یک برج سنگی، باحدوداً ۱۴ متر ارتفاع. تاریخ ساخت این بنا مشخص نیست.محوطهٔ اصلی شامل منطقهٔ حفاری‌شده‌است، اما پایتخت باستانی منطقه‌ای بسیار وسیعتر از این منطقه بوده و هنوز حفاری نشده‌است. در محوطهٔ حفاظتی اطراف، باقیمانده‌های دیگری نیز هستند: محدودهٔ مقدس (حدوداً ۵۵۰-۵۳۰ پیش از میلاد)، و محوطه‌های تل نوخودی، تل خاری، تل سه آسیاب، دوتلان، که برخی از اینها متعلق به ماقبل تاریخ هستند، همینطور مدرسه یا کاروانسرا (سده ۱۴ میلادی). در محوطهٔ حفاظتی همچنین پنج روستا وجود دارند که کشاورزان در آنها ساکنند. [ویرایش] آرامگاه کوروش مهم‌ترین اثر مجموعهٔ پاسارگاد، بنای آرامگاه کوروش کبیر است که پیشتر مشهور به «مشهد مادر سلیمان» بود. در سال ۱۸۲۰ پس از پژوهش‌های باستان‌شناسی، هویت اصلی بنا به عنوان آرامگاه کوروش کبیر مشخص شده‌است و چون گوهری در میان دشت خودنمایی می‌کند. این آرامگاه حدوداً در ۵۳۰ تا ۵۴۰ قبل از میلاد از سنگ آهکی به رنگ سفید ساخته شده‌است. بنای آرامگاه میان باغ‌های سلطنتی قرار داشته و از سنگ‌های عظیم، که درازای بعضی از آن‌ها به هفت متر می‌رسد، ،ساخته شده‌است. تخته سنگ‌های آرامگاه با بست‌های فلزی معروف به بست دم چلچله ای، به هم پیوسته بوده، که بعدها آن‌ها را کنده و برده‌اند و اکنون جایشان به صورت حفره‌هایی دیده می‌شود که بیشترشان را تعمیر کرده‌اند. بنای آرامگاه دو قسمت مشخص دارد: سکویی ۶ پله‌ای که قاعده آن مربع مستطیلی به وسعت ۱۶۵ متر مربع است.اتاقی کوچک به وسعت ۵/۷ متر مربع که سقف شیب بامی دارد و ضخامت دیوارهایش به ۵/۱ متر می‌رسد.پایه بنا (۱۳٫۳۵×۱۲٫۳۰ متر) از شش لایه پلکانی تشکیل شده‌است، که از آن‌ها اولی به بلندی ۱۷۰ سانتی متر، دومی و سومی ۱۰۴ سانتی متر، و سه عدد آخری ۵۷٫۵ سانتی متر هستند. ارتفاع کلی بنا در حدود ۱۱ متر است. در ورودی آرامگاه در سمت شمال غربی قرار داشته و ۷۵ سانتی متر پهنای آن است. این درگاه کوتاه نیز دارای دو در سنگی بوده که از بین رفته‌است. خزانهٔ آرامگاه، در بالاترین نقطه، شکل یک خانهٔ شیروانی ساده با یک ورودی کوچک در غرب را دارد. تا حدود صد سال پیش باور بر این بود که این بنا آرامگاه مادر سلیمان باشد و در دورهٔ اتابکان در زمان آل بویه با استفاده از ستون‌های باقی مانده از کاخ‌های باستانی مسجدی با نام «مسجد اتابکی» در گرد آن ساخته و یک محراب کوچک در خزانهٔ آرامگاه کنده‌کاری شد. در دههٔ ۱۹۷۰ بقایای مسجد پاکسازی شده و تکه‌های تاریخی به نزدیکی مکان‌های اصلی‌شان بازگردانده شدند. پس از کشته شدن کوروش در جنگ با سکاها یا ایرانیان شمالی، جسد وی را مومیایی کرده و درون تختی از زر نهاده و اشیای مهم سلطنتی و جنگی او را در کنار وی گذارده بودند. به گزارش مورخان زمان اسکندر, وقتی اسکندر به پاسارگاد آمد و از مقبره کوروش که در میان باغی بزرگ قرار داشت دیدن کرد به آریستوبولوس دستور داد درون مقبره را تزیین کند. آریستوبولوس در درون مقبره تابوتی زرین, یک میز و تعدادی ظروف زرین و سلاحهای گرانقیمت و لباسهای شخص کوروش و کلیه جواهراتی را که زمانی به دست می‌کرد یا به خود می آویخت مشاهده کرد. این آرامگاه در آن زمان توسط تعدادی مغ محافظت می‌شود اما در زمان اسکندر مورد دستبرد قرارگرفت و کلیه اشیاء گرانقیمتش به سرقت رفت. [۳] در شیب سقف آرامگاه دو حفرهٔ بزرگ وجود دارد که برای سبک کردن سنگ‌ها و کم کردن از بار سقف ایجاد شده‌است و برخی اشتباها، جای نگهداری کالبد کوروش و همسر وی دانسته‌اند. آرامگاه کوروش در همه دوره هخامنشی مقدس به شمار می‌آمده این امر باعث گردیده که در دوران اسلامی هم این تقدس حفظ شود، اما تعبیر اصلی بنا دیگر مشخص نبوده‌است و از سوی دیگر مردم هم ساختن بناهای با عظمت سنگی را خارج از قوه بشری می‌دانسته‌اند و به حضرت سلیمان که دیوان را برای کارهای دشوار در خدمت داشته‌است، نسبت می‌داده‌اند. به همین جهت آرامگاه کوروش را هم از بناهای آن حضرت می‌شمردند و آن را به مادر او نسبت می‌دادند و «مشهد مادر سلیمان» می‌خواندند. [ویرایش] استحکامات دفاعی تل تخت این استحکامات با وسعتی در حدود ۸۰۰۰ متر مربع بر روی تپه‌ای عظیم در انتهای شمالی پاسارگاد قرار دارند. استحکامات مذکور معماری چهار دوره را به خود اختصاص داده‌است : ساختارهای سنگی؛ عموماً مربوط به دورهٔ اول هخامنشی.ساختارهای خشتی؛ مربوط به دورهٔ دوم هخامنشی.ساختارهای خشتی و سنگی؛ مربوط به دورهٔ سلوکی و اشکانی.ساختاری خشتی، آجری و سنگی؛ مربوط به اواخر دورهٔ ساسانی.ساختار اول (سنگی) به روش بنایی خشک و با استفاده از قالبهای بزرگ سنگی و یک شیوهٔ اتصالی بنام آناتیروسیس (Anathyrosis)، که تمدنهای آسیای صغیر در سدهٔ ششم میلادی با آن آشنا بودند، بنا شده‌است. نقشهٔ عمومی سکو یک متوازی‌الاضلاع با ابعاد تقریبی ۹۸×۷۹ متر و با تورفتگیهایی در کناره‌های شمالی و جنوبی، است. ارتفاع اصلی آن تقریباً ۱۵ متر بوده‌است. اولین مرحله از ساخت بنا توسط کوروش بزرگ انجام گرفته و با مرگ وی در سال ۵۳۰ قبل از میلاد متوقف شد. مرحلهٔ دوم در دوران داریوش بزرگ با استفاده از آجرهای خشتی (گلی) ساخته شد (۴۸۶ تا ۵۲۲ قبل از میلاد). [ویرایش] مجموعهٔ سلطنتی این مجموعه در مرکز پاسارگاد قرار گرفته‌است واز تعدادی کاخ تشکیل شده که در اصل در محدوده مجموعهٔ باغها قرار دارند (معروف به «چهار باغ»). بدنهٔ اصلی کاخ‌ها از سالن‌های ستون‌دار تشکیل شده‌است. تالار عمومی (کاخ S) حدوداً در سال ۵۳۹ پیش از میلاد ساخته شده. تالار ستون‌دار آن دو ردیف چهار ستونی دارد. پایهٔ ستونها از سنگ سیاه هستند (۱٫۴۳×۱٫۴۳ متر)، و بدنهٔ آن‌ها از سنگ آهکی سفید است. پایه ستون‌ها ۱٫۰۴ متر و بدنهٔ ستون‌ها ۱۲٫۰۶ متر ارتفاع دارند. سرستون‌ها از سنگ سیاه بوده‌است. شواهدی موجوداست که سرستون‌ها یک شیر مرکب، شاخ‌دار و یال‌دار، را نشان می‌داده‌است. کاخ یک سرسرا در هر طرف داشته‌است. برخی از نقوش برجستهٔ درگاه‌ها حفظ شده‌اند، که پیکر انسان و دیوها را نشان می‌دهند. کاخ مسکونی کوروش دوم (کاخ P) بین سالهای ۵۳۰ تا ۵۳۵ پیش از میلاد بنا شده‌است. سالن ستون‌دار این کاخ (۳۱٫۱×۲۲٫۱ متر) پنج ردیف ستون و در هر ردیف شش ستون دارد، و سرسرای پر ابهت آن در جنوب شرقی به ابعاد ۷۵٫۵×۹٫۳ متر است. کاخ دروازه در حدود شرقی محوطهٔ اصلی قرار دارد و شامل یک تالار ستون‌دار با نقشهٔ چهار ضلعی و ابعاد ۲۵٫۵×۲۸٫۵ متر است. این تالار ۸ ردیف ستون دارد. این تالار دو در ورودی اصلی در محور طولی کاخ و دو در فرعی در محور عرضی کاخ دارد. در یکی از چار چوب‌های دروازه، یک نقش برجستهٔ مشهور از یک پیکر انسان مانند که بال‌هایی دارد دیده می‌شود. این طرح که تنها نقش باقی مانده در کاخ دروازه‌است، مردی را نشان می‌دهد که ریش انبوه و چهار بال که رو به مرکز تالار دارد. کوشک‌های (پاویلیون‌ها) A و B که در شرق و جنوب باغ شاهی قرار دارند، احتمالاً دو ورودی به باغ سلطنتی بوده‌اند. از این دو، کوشک B بهتر حفظ شده‌است. این کوشک با ابعاد ۱۱٫۷×۱۰٫۱ متر از یک سکوی چهارضلعی از سنگ‌های آراسته تشکیل شده‌است. [ویرایش] آرامگاه کمبوجیه آن چه از این بنا باقی مانده دیواری بلند به ارتفاع حدود ۱۴ و طول تقریبی ۷٫۵ متر است. این بنا به بنای کعبه زرتشت در نقش رستم شباهت دارد در حالی که از نظر قدمت، قدیمی‌تر و از نظر استحکام و فن ساخت نمایانگر اجرایی قوی‌تر از بنای کعبه زرتشت است.  محوطه مقدس این محوطه که در ۳ کیلومتری آرامگاه کوروش و در غرب مجموعه پاسارگاد واقع شده‌است شامل تپه‌ای تاریخی و دو سکوی مجزای سنگی است. برخی از محققین اعتقاد دارند که سکوی سوم کشف‌نشده‌ای وجود دارد که تثلیث خدایان باستانی – اهوارامزدا، مهر و آناهیتا – را نمایشگر است.کاروانسرای مظفری در دورهٔ آل مظفر برای اسکان کاروانهای تجارتی و زیارتی که از مسیر جاده شاهی می‌گذشتند، کاروانسرایی با استفاده از سنگ‌های آورده شده از بناهای سلطنتی پاسارگاد به طرح چهار ایوانی در کنار آرامگاه کورش ساخته شده که امروزه بقایای دیوار و شالودهٔ آن قابل مشاهده‌است.  ثبت جهانی پاسارگاد توسط یونسکو معیارهای ثبت جهانی پاسارگاد پاسارگاد، جمهوری اسلامی ایران به سال ۱۳۸۳ خورشیدی مطابق با سال ۲۰۰۴ میلادی بر اساس بندهای یکم، دوم، سوم و چهارم معیارهای فرهنگی در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید: معیار یک: پاسارگاد نخستین نشانه بارز معماری سلطنتی هخامنشی است. معیار دو: پایتخت شاهنشاهی پاسارگاد را کوروش بزرگ با مشارکت مردمان گوناگون امپراطوری که بنا نهاده بود ساخت این حرکت به صورت یک مرحله بنیادی در تحول هنر و معماری کلاسیک ایران درآمد. معیار سه: محوطه باستان شناختی پاسارگاد با کاخ ها، باغ ها و آرامگاه کوروش بزرگ بنیان گذار سلسله هخامنشی یادبودی استثنایی از تمدن هخامنشیان در ایران است. معیارچهار: مجموعه چهار باغی پادشاهی که در پاسارگاد بنیان گذاشته شده به صورت نمونه‌ای مادر برای این گونه معماری و طرح ریزی در آسیای غربی در آمد.

*****************************************

مجسمه ای که مال کوروش نیست !!!

 
 

بت نبو مجسمه کوروش که مربوط به کوروش نیست و یک بت ترکیبی خاورمیانه ایست

زیر سوال رفتن تئوری ذوالقرنین بودن کوروش !

پایه های تئوری ذوالقرنین بودن کوروش که بر اساس مقالات وزیر فرهنگ هندوستان یعنی ابوالکلام آزاد و پس از آن در تفسیر المیزان انتشار یافت ، با بررسی دقیق مجسمه منسوب به کوروش و خواب های دانیال و … در حال فروریختن و ویرانی است .

«حمید محمد قاسمی» نویسنده «اسرأییلیات و تاثیر آن بر داستانهای انبیاء در تفاسیر قرآن » مینویسد که :

روایات گوناگون و متفاوتی در تفاسیر نقل شده که مرحوم علامه طباطبائی در تفسیرالمیزان تنها به 39 وجه مختلف از اقوامی که در این باره وارد شده اشاره کرده است 

اولین بار «ابوالکلام آزاد» وزیر فرهنگ هندوستان در زمان رضاخان پهلوی در چند مقاله در شمارههای یکم تا سوم مجله «ثقافه الهند» (فرهنگ هند) با استناد به نقش به اصطلاح کوروش در پاسارگاد، این تئوری را رواج داد که کوروش همان ذوالقرنین قرآنی است .

«دکتر حسین صفوی» نویسنده کتاب «اسکندر و ادبیات ایران و شخصیت مذهبی (اسکندر) مینویسد:

به عقیده مرحوم آزاد :
1-ذوالقرنین کوروش کبیر هخامنشی است و این لقب و عنوان اشاره به خواب دانیال نبی است.
خلاصه خواب دانیال در سفر کتاب منسوب به وی، فصل هشتم چنین است :
دانیال شبی در رویا دید در کنار نهر اولای قوچی دارای دو شاخ به طرف شرق و غرب و شمال و جنوب شاخ میزد و کسی را یارای مقاومت با او نبود. ناگهان از طرف مغرب بز نری پیدا شد که یک شاخ بلند درمیان چشمهایش بود و با آن قوچ درافتاد و او را نابود کرد… جبرئیل خواب دانیال را چنین تعبیر کرد که آن قوچ دوشاخ عبارت است از ملوک ماد و فارس و نیز بز نر مودار پادشاه یونان است….

2-مجسمهای که در استخر [(پاسارگاد)] کشف شده دارای دو شاخ و دو پراست مجسمه کوروش است و دو شاخ اشاره به تصویر معنی ذیالقرنین است و بالهای وی مطابق خواب اشعیا در کتاب اشعیا، فصل 46، آیه 11) میباشد که کوروش را عقاب شرق نامیده است و به همین جهت مجسمه کوروش که در زمان اردشیر هخامنشی ساخته شده مرغ نامیده شده و رودی نیز که زیرپای آن روان است مرغاب نام دارد…»اسکندر و ادبیات ایران و شخصیت مذهبی اسکندر، دکتر سید حسین صفوی، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران، 1364 صص 288-287

3- دلیل سوم که در رابطه با همین مجسمه و اعمال صاحب مجسمه در باب احداث سد یاجوج و ماجوج است چون در ارتباط با دو دلیل بالاست و در صورت اثبات اینکه این مجسمه مربوط به کوروش نباشد خود به خود فاقد ارزش میشوند لذا از ذکر آن که مشهور عام و خاص است خودداری کرده و به رد دو دلیل اول که ستون فقرات دلایل جناب ابوالکلام آزاد در انتساب لقب ذوالقرنین به کوروش است میپردازم.

مجسمه ای که مربوط به کوروش نیست :

دکتر سید حسین صفوی در مورد این مجسمه به صراحت مینویسد :

این مجسمه … ابدا متعلق به کوروش نیست و اکثر دانشمندان برآنند که این پیکر نه متعلق به کوروش اول و نه متعلق به کوروش دوم کوچک برادر اردشیر دوم بلکه خواسته اند ملکی را بنمایانند که در حال پرواز است و دست خود را برای رد کردن ارواح شریر بلند کرده است حال مسئله این است که چگونه و چه کسی یک مجسمه بیاسم و رسمی چنین را «کوروش» نامگذاری کرده و آنرا «ذوالقرنین» دانسته است. اینجاست که جعل و جعلیات به اوج خود میرسد و میگویند نه امروز بلکه روزگاری بر روی این مجسمه کتیبهای با دو سطر خط پارسی باستان و یک سطر خط بابلی و یک سطر خط عیلای بوده که روی آن نوشته شده بود «من کوروش، پادشاه هخامنشی»!!

دکتر بهرا م فرهوشی استاد دانشگاه تهران با وقاحت باور نکردنی در کتاب خود به نام ایرانویج مینویسد:

 «دیولافوا باستانشناس معروف فرانسوی و خانم او در سفرنامه های خود ذکر میکنند که این کتیبه را بر روی پیکره بالدار کوروش دیده اند» 
ایرانویچ، دکتر بهرام فرهوشی استاد دانشگاه تهران، انتشارات دانشگاه تهران، انتشار 1902، شماره مسلسل 3114 تاریخ انتشار آبنماه 1370، ص 65

در صورتیکه در سفرنامه مادام ژان دیولافوا که اتفاقا جناب محمد علی فرهوشی با نام «ایران کلده و شوش» ترجمه کرده و جالبتر اینکه به کوشش خود جناب دکتر بهرام فرهوشی چاپ گردیده به هیچ وجه در تصویری که مادام دیولافوا از تصویر به اصطلاح کوروش کشیده هیچ کتیبهای بر روی مجسمه وجود ندارد ولی در عوض کتیبه مذکور در روی یک ستونی دیگر که اصلا ربطی به این ستون ندارد و در فاصله خیلی بعید ازهم قرار دارد و حتی یک نفر از ایلات محلی در زیر آن به استراحت میپردازد و همان کتیبه بالای آن ستون دیده میشود. و نشان میدهد که جناب دکتر و استاد دانشگاه تهران چقدر با تاریخ و تاریخ باستانی و باستانشناسی ایران آشنایی دارد !!

دکتر بهاءالدین پازارگاد استاد دانشگاه در کتاب وزین خود «تاریخ فلسفه و مذاهب جهان» کتاب دوم آیین زرتشت و سایر مذاهب ایران باستان در مورد همین نقش به اصطلاح کوروش و کتیبه به اصطلاح روزگاری موجود در روی آن به صراحت مینویسد :

 « من شخصا مدت یک هفته این سنگ را در محل خود بررسی نمودم و به این نتیجه رسیدم که امکان نداشته است که کتیبهای بالای این سنگ (مجسمه کوروش) وجود داشته باشد.
به نظر من این طور رسید که یکی از مسافران انگلیسی در قرن هیجدهم این محل را بازدید کرده است و کتیبهای را که هنوز روی یکی ازجرزهای سنگی در این محل به خط میخی موجود است در کتابی که منتشر نموده نقاشی کرده است و شخصا فرشته بالداری که روی جرز(ستون) دیگری بوده رسم نموده است. دانشمند دیگری که هیچ وقت به ایران مسافرت نکرده و «دوبوا» نام دارد و فرانسوی است که کتاب آن نویسنده انگلیسی را خوانده و معلوم نیست به چه علت در کتاب خود آن کتیبه را بالای آن فرشته بالدار قرار داده است بعدا دیگران کتاب «دوبوا» را خواندهاند و وقتی به پاسارگاد آمدهاند دیدهاند آن کتیبه بالای آن فرشته (مجسمه کوروش) نیست». تاریخ فلسفه ومذاهب جهان. کتاب دوم آیین زرتشت و سایر مذاهب ایران باستان، دکتر بهاالدین پازارگاد، چاپ اول، 1347، به نقل از اسکندر و ادبیات ایران، ص 292

در تحقیقات جدید عوض نوشتن نام کوروش در زیر آن مجسمه کذایی دانشمندان فعلی مرقوم میدارند : فرشته بالدار. چنانچه در کتاب «تخت جمشید» نوشته مهرداد بهار- نصراله کسرائیان دقیقا در زیر همین ستون پاسارگادی و درتوضیح همان نقش جنجالی به صراحت نوشته شده «فرشته بالدار».کتاب تخت جمشید ، مهرداد بهار- نصراله کسرائیان، تدوین شهریار ایزدی ترجمه سودابه دقیقی، چاپ چهارم، 1372، ص 95

و نیز در کتاب سرزمین مهرو ماه تخت جمشد، نقش رستم، نقش رجب، پاسارگاد» در زیر همان مجسمه به اصطلاح کوروش سابق نوشته شده : پاسارگاد – فرشته بالدار  .سرزمین مهروماه، تخت جمشید، نقش رستم، نقش رجب، دکتر فرخ سعیدی، سازمان میراث فرهنگی کشور، چاپ اول، تهران، 1376، زیر تصویر منسوب به کوروش سابق (بدون صفحه)

حتی در کتاب راهنمای تخت جمشید به قلم جناب دکتر فرخ سعید – که از سوی سازمان میراث فرهنگی کشور- منتشر شده در مورد عدم کوروش بودن و طرز لباس و سایر مشخصات آن مینویسد :

لباس بلند فردی که اینجا دیده میشود تا ساق پای او میرسد که با آستینهای کوتاه، یک لباس کاملا عیلامی است نیمرخ مرد ی نشان داده شده است که در حال حرکت به سوی تالار است و دست راست بلند شدهاش از آرنج خم شده است. دو جفت بال بزرگ با پرهای روی هم افتاده از جلو و عقب بدنش بیرون آمده است. موهای سروریش کوتاه او حالت تابیده شده دارد. نکتهای که روشن نیست تاج شاخ مانند اوست که سه چیز گلدان مانند را نگه داشته و مانند تاج خدایان مصری به ویژه هارپوکراتس Harpocrates است باید در نظر داشت که کوروش هرگز به مصر که پسرش کامبیز آنرا تسخیر کرد نرفته بوده.

علامه طباطبایی نیز در تفسیر المیزان درباره جعلیات یهود پیرامون ذوالقرنین میگویند :

خواننده عزیز باید بداند که روایات مروى از طرق شیعه واهل سنت از رسول خدا (صلى اللّه علیه وآله وسلم ) واز طرق خصوص شیعه از ائمه هدى (علیهمالسلام ) وهمچنین اقوال نقل شده از صحابه وتابعین که اهل سنت با آنها معامله حدیث نموده (احادیث موقوفه اش مى خوانند ) درباره داستان ذى القرنین بسیار اختلاف دارد، آن هم اختلافهایى عجیب ، وآن هم نه در یک بخش داستان ، بلکه در تمامى خصوصیات آن . واین اخبار در عین حال مشتمل بر مطالب شگفت آورى است که هر ذوق سلیمى از آن وحشت نموده ، وبلکه عقل سالم آن را محال میداند، وعالم وجود هم منکر آن است . واگر خردمند اهل بحث آنها را با هم مقایسه نموده مورد دقت قرار دهد، هیچ شکى نمیکند در اینکه مجموع آنها خالى از دسیسه ودستبرد وجعل ومبالغه نیست . واز همه مطالب غریب تر روایاتى است که علماى یهود که به اسلام گرویدند – از قبیل وهب ابن منبه وکعب الاحبار – نقل کرده ویا اشخاص دیگرى که از قرائن به دست مى آید از همان یهودیان گرفته اند، نقل نموده اند. بنابراین دیگر چه فائده اى دارد که ما به نقل آنها واستقصاء واحصاء آنها با آن کثرت وطول وتفصیلى که دارند بپردازیم ؟. لاجرم به پارهاى از جهات اختلاف آنها اشاره نموده مى گذریم ، وبه نقل آنچه که تا حدى از اختلاف سالم است مى پردازیم .http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j13/almiza40.htm#link340

 

 

مجسمه کوروش یا یک بت ترکیبی خاورمیانه ای ؟!

 مجسمه کوروش که مربوط به کوروش نیست و یک بت ترکیبی خاورمیانه ایست

مجسمه منسوب به کوروش که کتیبه روی سر آن نوکنده و جعلی است

و تصویر یک الهه (بت) خاورمیانه ای را به کوروش نسبت داده اند.

 

تصویر یک بت آشوری که مشابه مجسمه کوروش بالدار است.

Assyrian Nimrod

 

تصویر بت مصری با تاجی مشابه تاج کوروش

Amun-Ra

مجسمه (بت) های مصری مشابه مجسمه منتسب به کوروش
Osiris and Re-Horakhty

تصویری دیگر از خدای مصری : Osiris

بت های بابلی مشابه مجسمه منتسب به کوروش 

Sumerian Gods: http://www.crystalinks.com/sumergods.html

و یک موضوع جالب ، نماد کابالا برگرفته از ترکیب و الهه خاورمیانه ای :

نماد کوروش مشابه نماد کابالا
Kabbalah Sumerian Tree of Life

 

 

خواب های دانیال :

خوبهای منسوب به دانیال نبی و اشعیا اغلب ساختگی و جعلهای یهود است .

در سفر دانیال ، فصل 8 آیه 20 و21 چنین آمده بود که :

«قوچ صاحب دو شاخی که دیدی ملوک مداین[(مادها)] و فارس است و بز نر مودار پادشاه یونان است»

در اینجا آشکارا دیده میشود که قوچ صاحب دو شاخ یا ذوالقرنین عنوان «ملوک» یعنی «پادشاهان» ماد و پارس ذکر شده و اگر نظریه جناب ابوالکلام آزاد را در تطبیق ذوالقرنین – که یک فرد است- با این آیات «سفر دانیال» بسنجیم آن وقت روشن میشود که «تمام ملوک» یعنی «تمام پادشاهان ماد و پارس» میباید که «ذوالقرنین»!! محسوب شوند و این نقض غرض است چه ذوالقرنین قرآنی یک فرد بود نه خیلی از پادشاهان ماد و پارس!!

و نیز اگر اصل خواب دانیال را نیز «جدی» بگیریم این خواب نه به نفع کوروش و سلسله هخامنشی بلکه به ضرر آنهاست و بیشتر به درد تضعیف روحیه سربازان هخامنشی میخورد نه یونانی! چه آشکارا پیشگویی شده که پادشاه یونان، پادشاهان ماد و پارس را شکست خواهد داد و چون هر روز پادشاهی از ماد و پارس با پادشاهی از یونان در جنگ و جدال بودند لذا اگر افسران و درجهداران و بویژه اعیان و اشراف ایرانی میدانستند که چنین خوابی از طرف پیغمبری برای آنها دیده شده به هیچوجه روی فرد بازنده سرمایه گذاری نمیکردند و این خواب عوض تحکیم موقعیت کوروش به عنوان «ذوالقرنین» به عنوان کسی که با «دوشاخ قوچی» خود از پس «یک شاخ بزی» برنمیآید به تضعیف موقیت کوروش ذوالقرنین!! می انجامید و عقل حکم میکند که «ذوالقرنین» بودن چنین قوچی عطایش به لقای بزی بخشیده شود که با دو شاخ از پس یک شاخ برنمیآید!! به هر حال این خواب برخلاف اعمال قرآنی ذوالقرنین است و در قرآن نیز صحبت از شاخ به شاخ شدن قوچ و بز و جنگ ماد و پارس با یونان نیامده و این خواب از جمله خوابهای اسرأییلیات است.

 اگر واقعیت را بخواهیم واقعیت این است که نه چنین خوابی دیده شده و نه چنین تعبیری انجام گرفته بلکه این بازیها بیشتر به بازیهای سیاسی – ایدئولوژی یهود در خاورمیانه برمیگردد چه کتاب دانیال نبی یا به اصطلاح خود یهودیان «سفر دانیال نبی» اصلا کتابی جعلی است . در این که بیشتر قسمتهای کتاب تورات جعلی و تحریف شده است و مسلمانان به تحریفات تورات معتقدند شکی نیست و دانشمندان بسیاری قسمتهای مهمی از تورات را »الحاقی» میدانند .

«دکتر سید حسین صفوی» در مورد جعلی بودن کتاب دانیال نبی و رؤیای منتسب به او مینویسد :

« به عقیده بیشتر محققین، این کتاب در زمان آنتیوخس اپیفانوس 164-175 پیش از میلاد نوشته شده و آن را به دانیال نسبت دادهاند [The word’s religious.p.646] و این گونه انتسابها در دوران اسلامی نیز ادامه داشت» (اسکندر و ادبیات ایران و شخصیت مذهبی اسکندر ص 288)

و آنوقت کتابی در زمان آنتیوخوس چهارم  یعنی بعد از 375 سال بعد از کوروش نوشته شده و با انتساب به دانیال نبی،آن حضرت را وا میدارند تا «خوابی برای کوروش» میبیند و دوهزارسال بعد نیز جناب ابوالکلام آن مجسمه کذایی موجود در پاسارگاد را که دوشاخ دارد برکشده از روی آن خوابی میداند که 375 سال بعد از کوروش دیده شده است!!
البته جالبترین قسمت این کتاب جعلی و انتسابی به «دانیال نبی» آمدن نام «مأمون خلیفه عباسی» در کتاب است!! و این نشان میدهد که دامنه جعل تا کجا کشیده شده است.
«ابن خلدون» در کتاب وزین خود با نام «مقدمه» که به «مقدمه ابن خلدون» معروف است «شرح حال مرد زیرک صحافی را به نام دانیال را میدهد که چگونه این مرد دروغپرداز در زمان مقتدر خلیفه عباسی کاغذها و اوراق را مانند کاغذها و اوراق کهنه میساخت و بر روی آنها حروفی از اسامی صاحبان دولت و معاریف را به خطوط قدیمی مینوشت و آنها را رموزی درباره آنان میشمرد و مطابق خواست و میل و آرزوی آنها تفسیر مینمود و به صورت پیشگویی جلوه میداد و نسبت تمام این پیشگوییها را که بعضی از آنها روی داده بود و برخی دیگر بوقوع پیوسته بود به دانیال نبی میداد. این موضوع با تفصیلی تمامتر و کمی اختلاف در تجارب الامم ابن مسکویه آمده و در لغتنامه[دهخدا]ذیل کلمه(دانیال)نقل شده است

بت های مورد پرستش کوروش :

۲۶-…مردوک، خدای بزرگ از کردارهای من شاد شد و27. (آنگاه) مرا، کورش، پادشاهی که پرستنده ی وی است …

۹-از شکوه های ایشان انلیل Enlil خدایان  سخت به خشم آمد.

۲۲-آن که پادشاهیش را خداوند  (= مردوک) و نبو Nabû دوست می دارند

بت های مورد پرستش کوروش :

 

بت مردوک که در منشورش او را مورد پرستش قرار داد.
Marduk 
انیل
Enlil rapes Ninlil

بت نبو
Nabu

———————————————————————————–

حال چیزی که بسیتر جالب است و نویسنده مقاله آن را ذکر کرده این است:

گوساله سامری یا گاو بالدار ؟!

عبارت “گوساله سامری” برای مسلمانان بسیار آشنا بوده و همواره محل بحث و گفتگو و تفسیر بوده ، اما به نظر می رسد این گوساله ی کهن قرن ها بعنوان نمادی مقدس در خاورمیانه مورد ستایش و پرستش قرار می گرفت و نمونه های این گاو مقدس را در بین النهرین و خصوصا تخت جمشید ، بسیار می بینیم .

وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَىٰ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ ۚ أَلَمْ یَرَوْا أَنَّهُ لَا یُکَلِّمُهُمْ وَلَا یَهْدِیهِمْ سَبِیلًا ۘ اتَّخَذُوهُ وَکَانُوا ظَالِمِینَ … سوره اعراف آیه ۱۴۸

و قوم موسى پس از او ، از زیورهاى خود مجسمه گوساله‏اى ساختند که صداى گاو داشت ! آیا نمى‏دیدند که آن مجسمه با آنان سخن نمى‏گوید و آنان را به راهى هدایت نمى‏کند ؟ …

گوساله سامری + تخت جمشید +گاوبالدار 

عبدالله شهبازی در کتاب زرسالاران یهود و پارسی می گوید :

توصیفی که از “معبد سلیمان” روایت شده آن را پرستشگاهی باشکوه می نمایاند ، سرشار از آذین های طلایی که در محراب آن دو “کروبی” (Cherubim )عظیم از طلا نصب است ( کتاب اول پادشاهان 6/22-28   و کتاب دو تواریخ ایام 3/13-10) . این کروبی چیزی نیست جز “گوساله طلایی ” بالدار (ibid, vol. 7, p. 711.) شبیه حیوانات بالداری که در تخت جمشیدمی یابیم . با نام هایی چون ” ملکم” و ” ملکارت” خوانده می شده و نمونه های آن در کاوش های باستان شناسی به دست آمده ( 5/397Judaica  ) این همان آیین “پرستش گوساله طلایی” است که در روایات اسلامی آن را “گوساله سامری” می نامند.

بعل یک مفهوم کهن سامی به معنای “خداوند “ است که بت“گوساله طلایی “ (Golden Calf) یکی از نمادهای آن بود .(Judaica, vol. 7, p. 711.) ثروت فنیقی ها و پیوند گسترده تجاری آنان با سراسر منطقه مدیترانه و شبه جزیره عربستان و سوریه و بین النهرین و ایران در شرق طبعا عاملی مهم در اشاعه آئین ” بعل پرستی “ بود .

گوساله سامری+ تخت جمشید + گاوبالدار

از تصاویر بازسازی شده تخت جمشید

اسفنکس ها و سر ستونهای بسیاری را در آثار هخامنشیان و خصوصا در تخت جمشید می توان یافت که نماد گاو یا گاوبالدار یا گاوبالدار+سرانسان هستند .

%image_alt%

دو گاو باسرانسان بعنوان محافظ درب ورودی کاخ

گوساله سامری+تخت جمشید + گاوبالدار

سر ستون با سر دو گاو

گرچه در آثار تمدن های مختلف می توان گاو را مشاهده کرد ولی آثاری که در تخت جمشید و دیگر باقی مانده های هخامنشیان یافت شده ، از تبار همان گاوهاییست که در بین النهرین بوده و بعد ها به تخت جمشید منتقل شده است  و این گاو مقدس چیزی جز همان گوساله سامری نیست

منبع:حقیقت خاموش

منبع نوشته : http://antique-book-treasure.ir

درباره ی admin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *