در این پست از سایت antique-book-treasure.ir کیمیاگری و اکسیر جوانی در دوران باستان – اکسیر حیات و جوانی و علم کیمیاگری باستانی را برای شما عززیان قرار دادیم . اکسیر جوانی یا اکسیر حیات نوعی ماده ای جادویی و سحرآمیز است که در دوران باستان ساخته شده است . با خوردن اکسیر جوانی یا اکسیر حیات انسانهای آن زمان میتوانستند چندین هزار سال عمر کنند و همیشه جوان بمانند . آیا اکسیر جوانی یا اکسیر حیات بخش دوران باستان واقعیت دارد ؟ یا علم کیمیاگری در دوران باستان حقیقت داشته است؟ در ادامه مطلب توضیحات بیشتر را درباره علم کیمیاگری و اکسیر جوانی و اکسیر حیات و اسرار و رازهای اکسیر جوانی در دوران باستان مشاهده خواهید کرد .
کیمیاگری و اکسیر جوانی در دوران باستان – اکسیر حیات و جوانی و علم کیمیاگری باستانی,اکسیر جوانی,اکسیر جوانی در دوران باستان,اکسیر جوانی یا اکسیر حیات بخش,ماده ای به نام اکسیر جوانی,آیا اکسیر جوانی حقیقت دارد؟,علم کیمیاگری و اکسیر جوانی باستانی,علم کیمیاگری,اکسیر جوانی چگونه ساخته میشود؟,آموزش ساخت ماده اکسیر جوانی,کیمیاگری در دوران باستان,علم کیمیاگری و اکسیر حیاتو و اکسیر جوانی باستانی,کشف و پیدا کردن ماده اکسیر جوانی باستانی,اکسیر زندگی و اکسیر حیات باستانی
کیمیاگری و اکسیر جوانی در دوران باستان – اکسیر حیات و جوانی و علم کیمیاگری باستانی
به گفتهی «آلیسا لوریا»، رئیس شرکت «چریسالیس» (شرکتی که معمولاً توسط شهرها استخدام میشود تا بر پروژههای حفاری نظارت کند): «ما تصمیم گرفتهایم تا تحت نام تجاری خود، در زمینهی باستانشناسی تجربی وارد عمل شویم». محققانی از آلمان به استخدام این شرکت درآمدهاند تا دستورالعمل راهنمای قدیمی پزشکی را کشف کنند؛ تاکنون مشخص شده است که این معجون حاوی موادی همچون «آلوئه» (گیاه صبر زرد) که خاصیتی ضد التهاب دارد، «ریشهی کوشاد» که برای هضم و گوارش مفید است و همچنین ریواس، زرنباد و زعفران اسپانیایی است که هنوز هم توسط گیاهپزشکان امروزی مورد استفاده قرار میگیرد.
علاوهبر اکسیر طول عمر، باستانشناسان دو بطری حاوی داروی تلخ معدهی «دکتر هاستتر» را نیز کشف کردند. این دارو، زمانی دارویی رایج در قرن نوزدهم بوده است و حاوی مخلوط پیچیدهای است از موادی همچون «پوست درخت پِرو» که دارای خواص ضد مالاریا است و «شیرهی کینو» که نوعی شیره است که خاصیت ضد باکتریایی دارد. لوریا و گروه او، محتوای هر دو بطری را بازتولید کردند که بهگفتهی آنها بسیار تلخ بود.
افراد بسیاری در تلاش برای یافتن اکسیر حیات بودهاند. در دوران قرون وسطی، کیمیاگرانی وجود داشتند که بهدنبال سنگ جادو بودند. آنها معتقد بودند که سنگ جادو برای ساخت اکسیر حیات بهکار میرود و همچنین در تبدیل سرب به طلا استفاده میشود. «برنارد تراویسان»، کیمیاگر قرن ۱۵، معتقد بود که انداختن سنگ جادو در آب جیوه آن را تبدیل به اکسیر حیات میکند؛ همچنین در موارد متعددی کیمیاگرانی همچون «کاگلیوستروی بدنام» و «سن ژرمن» بودهاند که ادعا کردند که اکسیر حیات را کشف کردهاند.
یافتن اکسیر جاودانگی و یا افزایش طول عمر، تاریخی هزار ساله دارد؛ بهعنوان مثال پادشاه سومری ۴۰۰۰ ساله که گفته شده که برای دهها هزار سال حکمرانی کرده است. حتی در کتاب مقدس مسیحیان به افرادی اشاره شده است که در زمانی پیشاز «سیل بزرگ»، صدها هزار سال عمر کردهاند.
در اسطورهها و افسانههای باستانی در فرهنگهای مختلف، به غذاها و نوشیدنیهایی برای «خدایان» اشاره شده که آنها را جاودانه میکرد. برای خدایان یونان، شهد و مائدهی بهشتی وجود داشت، در اسطورههای زرتشتی و ودایی، به ترتیب اشاره به نوشیدنیهای مخصوصی به نام سوما و هوم شده است و در اسطورههای مصر آمده است که تات و هرمس، برای جاوادنگی، «قطراتی سفید» و «طلای مایع» مینوشیدند. در اسطورههای سومری، پادشاهان سومر، شیری به نام «نینهورسگ» (ایزدبانوی بزرگ سومر) مینوشیدند. در مذهب هندو، خدایان شیری بهنام «آمریتا» میخورند که شهدی است که توسط خدایان جمعآوری شده و به آنها قدرت جاودانگی میدهد و خوردن آن توسط انسانها ممنوع است. در اساطیر چین نیز اشاره به «هلوهایی جاودانه» شده است.
آیا همهی این اشارات، تنها زاییدهی تخیل نیاکان باستانی ما است؟ و یا آنها واقعاً به رمز جادوانگی رسیده بودند؟ شاید هنوز حقایقی چند در پس اکسیر حیات وجود داشته باشد…
****************************************************
کیمیاگری دربرگیرنده سنتهای فلسفی متعددی است که دامنه آن چهار هزاره و سه قاره است. میل شدید این سنتها به زبان رمزآمیز و نمادین بررسی تأثیرات متقابل و روابط “تکوینی” آنها را دشوار میسازد.
دست کم دو شاخه اصلی در این میان شناسایی میشود، که به نظر میرسد دستکم در مراحل اولیه پاگیری خود، تا حدود زیادی مستقل بودهاند: کیمیاگری چین، به مرکزیت چین و حوزه تأثیر فرهنگی آن؛ و کیمیاگری غربی، که مرکزیت آن در طول چندین هزاره بین مصر، یونان، و روم، جهان اسلام، و سرانجام اروپا متغیر بودهاست. کیمیاگری چین ارتباط تنگاتنگی با تائوئیسم داشته است، در حالیکه کیمیاگری غربی نظام فلسفی خاص خود را به وجود آورده، که تنها ارتباط ظاهری آن با مذاهب اصلی غرب بوده است. هنوز مشخص نشدهاست که آیا این دو شاخه دارای ریشهای مشترکند، یا تا چه حدی بر یکدیگر تأثیر گذاشتهاند.
محتویات
۱ کیمیاگری در مصر باستان
۲ کیمیاگری در چین
۳ کیمیاگری در هند
۴ کیمیاگری در جهان یونان
۵ کیمیاگری در امپراتوری روم
۶ کیمیاگری در جهان اسلام
۷ کیمیاگری در اروپای قرون وسطی
۸ کیمیاگری در دوران معاصر و رنسانس
۹ زوال کیمیاگری غربی
۱۰ کیمیاگری در آیین بهائی
۱۱ علم نوین کیمیاگری
کیمیاگری در مصر باستان
خاستگاه کیمیاگری غربی در مصر باستان (فرعونی) است. فلزکاری و اسطورهشناسی در جهان باستان به نحو چشمگیری با همدیگر در ارتباط بودهاند، به نحوی که تبدیل سنگ معدن خاکستری به فلز براق به نظر نتیجه جادوی تحت فرمانروایی قواعد رمزآمیز بوده است. بنابراین گفته میشود که در مصر باستان کیمیاگری حوزه تحت سلطه طبقه روحانیان بوده است.
کیمیاگری مصر بیشتر از طریق نوشتههای فلاسفه (هلنی) یونان باستان شناسایی شده، و در ترجمههایی که مسلمانان از این آثار کردهاند باقی مانده است. در عمل هیچگونه سند اصلی به زبان مصری در مورد کیمیاگری بر جای نمانده است. چنین نوشتههایی، در صورت وجود، احتمالاً در زمانی که دیوکلتیان امپراتور پس از سرکوبی شورشی در اسکندریه، که مرکز کیمیاگری در مصر بودهاست در سال (۲۹۲) دستور به سوزاندن کتب کیمیاگری داد از بین رفته است.
با این وجود سفرهای باستانشناختی در زمان معاصر شواهدی در ارتباط با تجزیه شیمایی در طول عصر نقده به دست دادهاست. به عنوان مثال، یک ابزار مسی که به زمان نقده باز میگردد دارای شواهدی مبنی بر استفاده از آن به این طریق بوده است (مرجع:نمایش صنایع دستی ۵۴۳۷ در [۱]). همچنین، روند دباغی پوست حیوانات در مصر پیش از عصر فراعنه در هزاره ششم پیش از میلاد مسیح رواج داشته است[۲]؛ گرچه این امر احتمالاً به صورت تصادفی کشف شد. شواهد دیگری حاکی از آن است که کیمیاگران اولیه در مصر باستان تا سال ۴۰۰۰ پیش از میلاد مسیح ملات و تا سال ۱۵۰۰ پیش از میلاد نیز شیشه را کشف کرده بودند. واکنش شیمیایی موجود در تولید اکسید کلسیم یکی از اولین واکنشهای شناخته شده است (منابع:
Calcium Oxide, limekiln):
CaCO۳ + heat → CaO + CO۲
علاوه بر این در مصر باستان مواد آرایشی، سیمان، بدل چینی و نیز قطران نیز برای کشتیسازی تولید میشد. تا سال ۳۰۰۰ پیش از میلاد پاپیروس نیز اختراع شده بود.
بر اساس افسانهها بناینگذار کیمیاگری در مصر ربالنوع توث بود که یونانیان آن راهرمس-توث یا ترایس-هرمس بزرگ (“هرمس تریسمجیستوس”) مینامیدند. بر اساس افسانهها، او نویسنده چهل و دو کتاب دانش است، این کتب حاوی تمامی انواع علوم— از جمله کیمیاگری 怯 نماد هرمس عصای چاووش یا چوب مار است، که تبدیل به یکی از چندین نماد کیمیاگری شد. “لوح زمرد یا “هرمتیکا” از ترایس-هرمس بزرگ، که تنها از طریق نوشتههای یونانیان و ترجمه آن به عربی شناخته میشود، زیربنای فلسفه کیمیاگری و حرفه کیمیاگری در غرب است، و نخستین افرادی که به این حرفه اشتغال داشتند آن را فلسفه هرمسی نامیدند.
نقطه نخست “لوح زمرد” هدف از دانش هرمسی را بیان میکند: “قطعا و بیشک، هر آنچه که در زیر است نظیر چیزی است که در سطح است، و هر آنچه که در سطح است نظیر چیزی است که در زیر است، تا ازین طریق معجزه واحد بودن حاصل شود.” الگو:Ref harvard این همان عقیده عالم کبیر-عالم صغیر است که کانون فلسفه هرمسی را تشکیل میدهد. به عبارت دیگر، جسم انسان (عالم صغیر) تحت تأثیر جهان خارج (عالم کبیر) قرار دارد، که از طریق اخترشناسی شامل آسمان، و از طریق عناصر شامل زمین نیز میشود. گرچه زمانی که کسی بر جهان درون خود تفوق یابد، میتواند به نحوی غیرمتعارف بر جهان خارج نیز استیلا یابد.
الگو:Ref harvard
به نظر میرسد یکی از معماهای لوح زمردین—”توسط باد به زهدان برده شد”— به تقطیر اکسیژن از شوره اشاره دارد— این روند تا زمانی که سندیوگیوس آن را بار دیگر در قرن هفدهم کشف کرد برای اروپاییان ناشناخته بود. در قرن چهارم پیش از میلاد مسیح، مقدونیها که به زبان یونانی سخن میگفتند مصر را فتح کرده و در سال ۳۳۲ شهر اسکندریه را بنیان نهادند. این امر منجر به تماس آنان با عقاید مصریان شد. رجوع شود به کیمیاگری در جهان یونانی.
اسنادی که از کیمیاگری در مصر باستان به دست آمده تایید میکند که تمامی اشکال کیمیاگری دارای مبنایی مسیحی نیست.
کیمیاگری در چین
در حالیکه کیمیاگری در غرب حول محور تبدیل فلزات پست به فلزات برتر بود، کیمیاگریچینی ارتباط نزدیکتری با پزشکی داشت. سنگ فلاسفه متعلق به کیمیاگران اروپا را میتوان با اکسیر جاودانگی که کیمیاگران چین به دنبال آن بودند مقایسه کرد. با این وجود، از دید هرمسی، این دو هدف با یکدیگر در ارتباط بودند، و سنگ فلاسفه اغلب معادل نوشداروی عمومی در نظر گرفته میشد؛ بنابراین، به نظر میرسد این دو سنت بیش از آنچه که در نگاه اول به نظر میرسد دارای تشابه هستند.
پودر سیاه یکی از مهمترین کشفیات کیمیاگران چین بودهاست. این پودر که در متون قرن نوزده شرح داده شده و تا قرن دهم در آتشبازیهای چین مورد استفاده قرار میگرفته، تا سال ۱۹۲۰ در توپ مورد استفاده قرار میگرفته است. استفاده از باروت از چین، به ژاپن، مغولستان، جهان عرب و اروپا نیز گسترش یافت. مغولها در جنگ با مجارها در سال ۱۲۴۱ ازباروت استفاده کرده، و در اروپا نیز تا قرن چهاردهم استفاده از باروت رواج یافت.
کیمیاگری در چین ارتباط نزدیکی با اشکال تائوئیستی از سنت پزشکی چین، همچون طب سوزنی و داغ درمانی یا Moxibustion، و نیز با هنرهای رزمی همچون تای چی چووان و کونگ فو داشته است (گرچه برخی مکاتب تای چی معتقدند که هنر آنان برگرفته از شعبههای فلسفی و بهداشتی تائوئیسم است و نه کیمیاگری). در حقیقت، در اوایل فرمانروایی خاندان سونگ، طرفداران این عقیده دائوئیستی (که اغلب جزء نخبگان و طبقات بالا بودند) سولفید جیوه را میبلعیدند، که، گرچه تحمل این اقدام در آغاز در سطوح پایین امکانپذیر بود، اما بسیاری را به سمت خودکشی هدایت کرد. با این تفکر که این مرگ منجر به رهایی و دستیابی به بهشت دائوئیستی میشود، مرگهای متعاقب مردم را تشویق به اجتناب از این روش کیمیاگری به سود منابع بیرونی (تای چی چووان، مهارت در کی،غیره) کردند.
کیمیاگری در هند
اطلاعات چندانی در مورد هویت و تاریخچه کیمیاگری در هند در دست نیست. یک کیمیاگر ایرانی در قرن یازدهم با نام بیرونی نوشته است که “هندیان دارای علمی شبیه کیمیاگری بودند که کاملاً خاص خود آنان بود، و رسیانا یا به فارسی رسواتم نامیده میشد. این به معنای هنر استخراج/استفاده از رسا، شهد، جیوه، عصاره است.این هنر محدود به فعالیتها، فلزات، داروها و ترکیبات خاصی است، که عنصر اصلی بیشتر آنان را جیوه تشکیل میداد. ماهیت آن سلامتی را به آنانی که امیدی به بهبود آنان نبود و جوانی را به پیران کهنسال بازمیگرداند.” چیزی که با اطمینان میتوان از آن یاد کرد این است که کیمیاگری در هند همانند دیگر علوم این کشور به دنبال دستیابی به موکشا بوده است: کمال، جاودانگی، رهایی. بنابراین این نوع کیمیاگری تمرکز خود را معطوف به تبدیل جسم انسان میکند: از فانی به جاودان. داستانهای بسیاری بر سر زبانهاست مبنی بر آنکه برخی کیمیاگران به خاطر تجربیات خود از زمانهای بسیار قدیم همچنان زنده هستند. متون پزشکی و علوم آیورودیک دارای جنبههایی شبیه کیمیاگری هستند. مفاهیمی همچون درمان تمامی انواع بیماریها، و درمان از طریق روغنمالی کردن بدن.
از زمانی که کیمیاگری در بافت حوزه وسیع دانشوری هند قرار گرفت، تأثیرات دیگر تعالیم متافیزیکی و فلسفی همچون سامخیا، یوگا، وایششیکا و آیورودا غیر قابل اجتناب بود. با این وجود، بیشتر متونرسایان ریشه درمکاتب تنتری کولا دارد که با تعالیم شخصیت ماتسیندرانات مرتبط است.
تنها معدودی از مردم در آن زمان رسیانا را درک میکردند. دو نمونه مشهور ناگارجوناچاریا و نیتیاناندهیا هستند. ناگارجوناچاریا یک راهب بودایی بود که، در زمانهای باستان، مدیریت دانشگاه بزرگ ناگارجونا ساگار را بر عهده داشت. کتاب مشهور وی، راساراتاناکارام، یکی از نمونههای مشهور پزشکی اولیه در هند است. در اصطلاحات طب سنتی هند ‘راسا’ به معنای ‘جیوه’ است و گفته میشد ناگارجوناچاریا روشی برای تبدیل جیوه به طلا ابداع کرده بود. گرچه بیشتر نوشتههای وی از بین رفتهاست، اما تعالیم وی هنوز تأثیر چشمگیری تا به امروز بر طب سنتی هند (آیورودا) داشته است.
کیمیاگری در جهان یونان
شهر یونانی اسکندریه در مصر مرکز دانش کیمیاگری یونان بود، و اهمیت خود را در بیشتر دورانهای یونان و روم حفظ کرد. یونانیان عقاید هرمسی مصریان را از آن خود کرده و آن را با فلسفههای فیثاغورث، یونینیزم، و فلسفه عرفانی در هم آمیختند. فلسفه فیثاغورث، در اصل، بر این اساس استوار است که اعداد بر جهان حاکم هستند، وی با مشاهده صدا، ستارگان، اشکال هندسی همچون مثلث، یا هر چیز دیگری که میتوان از آن نسبت به دست آورد به چنین نتیجهای دست یافت. تفکر یونیا بر این عقیده استوار بود که جهان را میتوان از طریق تمرکز بر پدیدههای طبیعی توصیف کرد؛ گفته میشود تیلز و شاگرد وی آناکسیماندر، و بعدها افلاطون و ارسطو، که کتابهایشان بخش جداییناپذیر کیمیاگری بود این فلسفه را مطرح کردند. بر اساس این عقیده، جهان را میتوان توسط قوانین طبیعی که تنها از طریق بررسیهای دقیق، جامع و سنگین قابل دسترسی است توصیف کرد. سومین مولفه که توسط یونانیان به فلسفه هرمسی راه یافت فلسفه عرفانی بود، که یک عقیده رایج در مسیحیت و امپراتوری روم پس از مسیحیت بود، بر این اساس جهان ناقص است چرا که به نحوی معیوب خلق شده است، و آموختن مسائل معنوی میتواند منجر به رستگاری انسان شود. آنان همچنین بر این باور بودند که خدا جهان را به نحو مدنظر گذشتگان خلق نکرده است، بلکه جهان “از” وی خلق شده است، اما جهان در روند خلق خود دچار فساد شده (و فساد دنیا از طریق هبوط آدم و حوا، یعنی، در نتیجه گناه نخستین نبودهاست). برخی فرقههای عرفانی همچنین بر این باور بودند که خدای کتاب مقدس شریر بوده و وی را به عنوان تجلی دون خدای عالی میدانستند که آنان به دنبال پرستش وی و وحدت با وی بودند، با این وجود جنبه خدای ابراهیمی که شریر بود هیچ نقشی در کیمیاگری نداشت اما جنبه تعالی به خدای عالی تأثیر بسیاری بر کیمیاگری داشت. نظریات افلاطونی و نئوافلاطونی در رابطه با کلیات و قدرت مطلق خدا نیز در کیمیاگری مورد استفاده قرار گرفت (بر اساس عقاید اصلی آنها جنبه فیزیکی جهان ناقص بوده و خداوند ذهن کیهانی برتر است).
یکی از مفاهیم بسیار مهم که در این زمان مطرح شد، توسط امپدوکلس مطرح شده و توسط ارسطو تبیین شد، بر این اساس همه چیز در جهان خلقت از چهار عنصر ساخته شده است: “آب”، “باد”، “خاک” و “آتش”. به گفته ارسطو، هر یک از این چهار عنصر دارای حوزه خاصی بود که به آن تعلق داشت و در صورتی که دست نخورده باقی بماند به آن بازمیگردد. الگو:Ref harvard
این چهار عنصر یونانیان بیشتر چهار جنبه کیفی، و نه کمی، ماده را به نحوی که امروزه عناصر مطرح میشوند تشکیل میدادند. “…کیمیاگری حقیقی هیچگاه آب، باد، خاک و آتش را به عنوان مواد شیمیایی یا مادی به مفهوم امروزی آن نمیدانست. این چهار عنصر در حقیقت کیفیتهای اصلی، و عمومی هستند که به موجب آنها ماده فاقد شکل و صرفاً کمی تمامی اجسام ابتدا خود را در اشکالی متمایز نشان میدهد.” الگو:Ref harvard کیمیاگران بعدی به جنبههای عرفانی این مفهوم به نحو گستردهای دامن زدند.
کیمیاگری در امپراتوری روم
رومیان کیمیاگری و متافیزیک یونانیان، را نظیر بیشتر دانش و فلسفه یونان از آن خود کردند. تا پایان دوران امپراتوری روم فلسفه کیمیاگری یونانیان با فلسفههای مصریان در هم آمیخته شد تا تفکر هرمتیسیزم شکل بگیرد. الگو:Ref harvard
با این وجود، گسترش مسیحیت در امپراتوری خط جدید و متناقضی از تفکر، که از آگوستین (۴۳۰-۳۵۴ پس از میلاد) نشات گرفته بود به بار آورد، آگوستین از نخستین فیلسوفان مسیحی بود که عقاید خود را قدری پیش از انحطاط امپراتوری روم نگاشت. او در اصل بر این باور بود که خرد و ایمان را میتوان برای درک خدا به کار گرفت، اما از نظر وی فلسفه تجربی پلید بود: “به واسطه این حواس جسمی، نوعی کشش و کنجکاوی تهی در روح انسان است، که به دنبال لذت جسمانی نیست بلکه به دنبال کسب تجربه از طریق جسم است، و این کنجکاوی تهی از طریق اسامیای همچون آموختن و علم شناسایی میشود.” الگو:Ref harvard
عقاید آگوستینی کاملاً ضدتجربی بوده، با این وجود وقتی که فنون تجربی ارسطو به جهان غرب ارائه شد کسی با آنها مخالفت نکرد. با این وجود، تفکر آگوستینی به خوبی در جامعه قرون وسطایی راه یافته بود و برای آنکه نشان دهد کیمیاگری رابطهای با خدا ندارد مورد استفاده قرار میگرفت.
بیشتر دانش رومیان از کیمیاگری، همانند دانش یونانیان و مصریان، اکنون دیگر در دست نیست. در اسکندریه، یعنی مرکز مطالعات کیمیاگری در امپراتوری روم، هنر اساسا شفاهی بوده و به منظور پنهانکاری، بخشهای محدودی به صورت مکتوب درمیآمد. (که از آن جمله میتوان به استفاده از “هرمسی” به معنای “مخفی” اشاره کرد.) الگو:Ref harvard ممکن است برخی از نوشتهها در اسکندریه تهیه شده، و متعاقبا در آتشسوزیها و دورههای پرآشوب متعاقب آن از بین رفته باشد.
کیمیاگری در جهان اسلام
پس از سقوط امپراتوری روم، کانون توجه رشد کیمیاگری به جهان اسلام انتقال یافت. از آنجایی که مستندسازی کیمیاگری اسلامی به نحو بهتری انجام شده است اطلاعات بسیار بیشتری در این مورد در دست است: در حقیقت، بیشتر آثار پیشینیان که در طول سالها به دست آمده بود از طریق ترجمههای مسلمانان حفظ شد. الگو:Ref harvard
جهان اسلام دیگ ذوب کیمیاگری بود. اندیشه افلاطون و ارسطو، که تا پیش از آن تا حدودی در علوم هرمسی راه یافته بود، همچنان مورد تلفیق قرار میگرفت. کیمیاگران مسلمان همچون رازی (لاتین راسیس یا رازس) و جابرابن حیان (لاتین جبر) کشفیات چشمگیری در زمینه شیمی داشتند که از آن جمله میتوان به فن تقطیر (کلمات “تقطیر” و “الکل” دارای ریشه عربی هستند)، اسیدهای هیدروژن و کلرید ( هیدروکلریک)، سولفوریک، و نیتریک، سودا، پتاس، و بسیاری دیگر اشاره کرد. (اسامی عربی دو ماده آخر، یعنی “الناترون” و “القالی”، به صورت لاتین “ناتریوم” و “کلیوم” نوشته شد، و از آنها نمادهایی برای سدیم و پتاسیم ساخته شد]].) کشف این نکته که تیزاب سلطانی، ترکیبی از اسید نیتریک و اسید هیدروکلریک، میتواند عالیترین فلزات یعنی طلا را حل کند، تصورات کیمیاگران را در طول هزاره بعد شکل داد.
فلاسفه مسلمان همچنین کمکبسیاری به هرمتیسیزم کیمیاگری داشتند. تأثیرگذارترین محقق در این زمینه بدون شک جابرابن حیان (به لاتین جبروس، و به انگلیسی جبر) بود. هدف نهایی جابر تکوین، تولید مصنوعی حیات در آزمایشگاه کیمیاگری، تا سرحد حیات انسانی بود. او هر یک از عناصر ارسطو را در قالب چهار کیفیت “گرما”، “سرما”، “خشکی” و “رطوبت” بررسی کرد. الگو:Ref harvard به گفته جابرابن حیان، در هر فلز دو مورد از این کیفیتها درونی و دو مورد بیرونی است. به عنوان مثال، سرب از نظر بیرونی سرد و خشک است و این در حالی است که طلا گرم و مرطوب است. بنابراین، جابر این نظریه را مطرح کرد که، از طریق بر هم زدن ترتیب کیفیت یک فلز، فلز دیگری به دست خواهد آمد. الگو:Ref harvard با مطرح شدن این نتیجهگیری، جستجو برای سنگ فلاسفه در کیمیاگری غرب وارد مرحله جدیدی شد. جابر مبحث معانی رمزی اعداد را تدوین کرد که به موجب آن اعداد ریشه نام یک ماده در عربی، پس از تبدیلات مختلف، با مشخصات فیزیکی عنصر دارای تناظر بود.
اکنون عموماً پذیرفتهاند که کیمیاگری چین بر کیمیاگری عربی تأثیر چشمگیری بر جای گذاشته استالگو:Ref harvardالگو:Ref harvard,، گرچه در مورد میزان این تأثیر هنوز بحثهای بسیاری در جریان است.به همین ترتیب، آموختههای هندو نیز در کیمیاگری اسلامی مورد استفاده قرار گرفت، اما باز هم میزان و تأثیر این امر به درستی مشخص نیست.
کیمیاگری در اروپای قرون وسطی
[[پرونده:JosephWright-Alchemist-1.jpg|thumb|250px|right| نقاشی جوزف رایت از دبری، 1771
کیمیاگری به دلیل ارتباطات قوی خود با فرهنگهای یونانی و رومی، به راحتی در فلسفه مسیحیت پذیرفته شد، و کیمیاگران قرون وسطی در اروپا به نحو چشمگیری دانش کیمیاگری اسلامی را به کار گرفتند. جربرت از اوریلاک، که بعدها پاپ سیلوستر دوم نام گرفت، (متوفی به سال ۱۰۰۳) از نخستین کسانی بود که از طریق اسپانیا علوم اسلامی را به اروپا وارد کرد. پس از وی مردانی همچون آدلارد از بث، که در قرن دوازدهم میزیست، دانش بیشتری را به اروپا منتقل کرد. اما این روند تا قرن سیزدهم عموماً به ادغام علوم اسلامی در کیمیاگری اروپا محدود میشد. الگو:Ref harvard
در این دوره در عقاید آگوستین که از جمله نخستین متفکران مسیحی بود، انحرافاتی ایجاد شد. سر آنسلم (۱۱۰۹-۱۰۳۳) یکی از بندیکتیهایی بود که معتقد بود ایمان باید بر خردگرایی پیشی بجوید، آگوستین و بیشتر خداشناسان پیش از آنسلم نیز دارای چنین عقیدهای بودند، اما آنسلم این عقیده را مطرح کرد که ایمان و خردگرایی سازگار هستند و به ترویج خردگرایی در بافتی مسیحی پرداخت. این عقیده وی زمینه را برای انفجار فلسفی فراهم کرد. پیتر آبلارد نظریه آنسلم را پیگیری کرده، و زمینه را برای پذیرش تفکر ارسطو پیش از ورود نخستین آثار ارسطو به جهان غرب فراهم کرد. مهمترین تأثیر وی بر کیمیاگری این عقیده وی بود که کلیات افلاطون دارای هویتی مجزا خارج از آگاهی انسان نیست. آبلارد همچنین بررسی تعارضات فلسفی را نظاممند کرد. الگو:Ref harvard
رابرت گروستست (۱۲۵۳-۱۱۷۰) یکی از پیشگامان نظریه علمی بود که بعدها کیمیاگران آن را تغییر داده و مورد استفاده قرار دادند. او روشهای تحلیلی آبلارد را اتخاذ کرده و استفاده از مشاهدات، تجربیات، و نتیجهگیریها را در ارزیابیهای علمی به آن افزود. گروستست همچنین تلاش بسیاری کرد تا فاصله بین تفکر ارسطو و افلاطون را از بین ببرد. الگو:Ref harvard
آلبرتوس مگنوس (۱۲۸۰-۱۱۹۳) و توماس آکویناس (۱۲۷۴-۱۲۲۵) هر دو دومینیک بودند که به مطالعه ارسطو پرداخته و تلاش میکردند تفاوتهای بین فلسفه و مسیحیت را از بین ببرند. آکویناس همچنین اقدامات بسیاری در حوزه توسعه روشهای علمی انجام داد. او همچنین تا حدی پیش رفت که مدعی شد امور جهانی را تنها میتوان از طریق استنتاج منطقی کشف کرد، و از آنجایی که منطق نمیتواند برخلاف خدا حرکت کند، منطق باید با الهیات سازگار باشد. الگو:Ref harvard. این تصور برخلاف عقیده افلاطونی بود که همگان بدان اعتقاد داشته و بر اساس آن امور جهانی صرفاً در اشراق الهی یافت میشد. مگنوس و آکویناس از نخستین کسانی بودند که به آزمایش نظریه کیمیاگری پرداخته، و توانستند خود نیز در زمره کیمیاگران قرار بگیرند، با این استثناء که این دو کار اندکی در حوزه آزمایش انجام دادند.
نخستین کیمیاگر واقعی در اروپای قرون وسطی راجر بیکن بود. کاری که او برای علم کیمیا انجام داد همچون کاررابرت بولی بود برای علمشیمی و گالیله برای نجوم و فیزیک. بیکن (۱۲۱۴-۱۲۹۴) وابسته به دسته راهبان فرقه فرانسيس مقدس در آکسفورد بود که علاوه بر علم کیمیا به کنکاش در فیزیک نور و زبان میپرداخت. آرمانهای فرانسیسی مبنی بر پذیرش جهان به جای پس زدن آن منجر به پیدایش اعتقادی در او شد که تجربه را بر استدلال ارجحیت میداد: “از سه چیزی که آدمی گمان میکند میتواند از اشیا دانش کسب کند یعنی: اختیار، استدلال، و تجربه، تنها آخرین آنها موثر بوده قادر به ایجاد آرامش روان است.” (Bacon p. ۳۶۷) “علوم تجربی نتایج سایر علوم را کنترل میکند وحقایقی را برملا میکند که استدلال در اصول کلی هرگز قادر به کشف آنها نخواهند بود.” الگو:Ref harvard. به راجر بیکن آغاز جستجو در پی کیمیا و اکسیر زندگی نیز نسبت داده شده است: “در نظر خردمندان، آن دارویی که بتواند تمام ناخالصی ها و فسادپذیری ها را از فلزات پست تر بزداید، به اندازهای میتواند فساد پذیری را از تن انسان به درآورد که زندگی اش برای قرنها به طول انجامد.” نظریهٔ جاودانگی جای خود را به اندیشهٔ عمر طولانی داد؛ به هر حال تصور این بود که عمر آدمی در این کرهٔ خاکی فقط برای این است که صبر کند و خود را برای جاودانگی اخروی در محضر خداوند آماده سازد. جاودانگی در این دنیا با اصول الهیات مسیحیت همخوانی نداشت. الگو:Ref harvard بیکن تنها کیمیاگر سالهای اصلی قرون وسطی نبود اما مهمترین آنها به شمار میرفت. ازنتایج کارهای او کیمیاگران بیشماری طی قرون پانزده تا نوزده استفاده میکردند. سایر کیمیاگران در دوران او ویژگی های مشترکی داشتند. اولین و مشخص ترین این ویژگی ها این بود که تقریباً تمامی این افراد اعضای روحانیت بودند. و این امرصرفاً بدان جهت بود که افراد معدودی خارج از مکتب (مدارس محلی) سواد بررسی کارهای برگرفته از زبان عربی را داشتند. و نیز در آن زمان فتوای کلیسا دربارهٔ کیمیاگری، استفاده از آن به عنوان روش مناسبی برای کنکاش در خداشناسی و گسترش آن بود. کیمیاگری مورد علاقهٔ اقشار کثیری از روحانیت مسیحی بود چرا که در آن زمان که مردم تازه داشتند دربارهٔ عقل گرایی چیزهایی می فهمیدند، علم کیمیا دیدگاهی عقلانی از جهان را ارائه میداد. الگو:Ref harvard
از این رو تا پایان قرن سیزدهم علم کیمیا به اسلوب فکری نسبتاً ساختار یافتهای تبدیل شده بود. اساتید به تئوریهای عالم کبیر-عالم صغیر هرمس اعتقاد داشتند، بدین معنی که معتقد بودند فرایندهایی که بر روی کانیها و سایر مواد اثر گذارند میتوانند بر بدن انسان نیز اثر کنند (مثلا، اگر انسان بتواند راز خالص کردن طلا را بیابد، پس میتواند راهی برای پالودن روح انسان نیز به کاربندد. آنها به چهار عنصر و چهار ویژگی آن گونه که در بالا ذکر شد معتقد بودند، و نیز عادت داشتند که افکار خود را با نوشتاری پوشیده در مجموعهٔ پیچیدهای از زبان حرفه ای در میان دامهایی برای گمراه کردن افراد غیر متخصص پنهان کنند. سرانجام، کیمیاگران هنر خود را به کار بستند یعنی عملا مواد را آزمایش کردند و مشاهده ها و تئوریهایی در بارهٔ چگونگی عملکرد جهان ارائه دادند. کل فلسفهٔ آنها بر این اساس بود که معتقد بودند روح آدمی پس از هبوط آدم درونش قسمت شده است. با خالص کردن دو بخش از روح خود، آدمی میتواند به خدا بپیوندد. الگو:Ref harvard
این دیدگاهها در قرن چهارده به شدت تغییر کردند. ویلیام اوکامی، راهب فرانسیسی از آکسفورد متوفی در سال ۱۳۴۹ میلادی، دیدگاه Thomist تطابق میان ایمان و استدلال را به شدت مورد نکوهش قرارداد. دیدگاه او که امروزه در بسیاری از موارد مورد قبول واقع شده است، این بود که خداوند را می بایست تنها با ایمان قبول داشت؛ خداوند را نمیتوان به استدلال انسان محدود کرد. البته این دیدگاه اشتباه نبود مشروط بر اینکه انسان برهان خداوند نامحدود در برابر توانایی محدود استدلال انسان را پذیرفته باشد، اما عملا این امر کاربرد علم کیمیا را در قرون چهارده و پانزده از بین برد. الگو:Ref harvard. پاپ جان ۲۲ در اوایل قرن ۱۳ حکمی علیه کیمیاگری صادر کرد که عملا مانع از کار در حوزهٔ کیمیا برای کارکنان کلیسا شد. الگو:Ref harvard تغییرات آب و هوایی، وبا، و افزایش جنگ و خشکسالی که از مشخصههای این قرن بودند نیز بدون شک به طور کلی مانع پیگیری فلسفی موضوع میشدند.
تصویر:flamel-figures.png|thumb|۲۵۰px[[
نیکولاس فلامل این علامات مرموز کیمیا را روی مقبرهِ خود در کلیسای معصومین مقدس در پاریس حکاکی کرده بود. ]]
علم کیمیا را افرادی چون نیکولاس فلامل زنده نگاه داشتند. فلامل شهرت خود را از این جهت کسب کرد که تنها یکی از معدود کیمیاگرانی بود که در آن دوران آشفته به نوشتن کتاب میپرداختند. سالهای زندگی او به ۱۳۳۰-۱۴۱۷ ختم میشد و اگر میبود به عنوان الگوی اصلی مرحلهٔ دوم علم کیمیا محسوب میشد. برخلاف پیشینیان خود، او دانشمندی مذهبی نبود، و تمام علاقه اش در جستجوی کیمیا خلاصه میشد و معروف بود که کیمیا را پیدا کرده است؛ وقت زیادی لازم است تا فرایندها و واکنشها را در کارهای او شرح داد اما کارهای او هیچ گاه به درستی فرمولی ارائه نمیدهد که نشان دهندهٔ تغییر و تبدیل مواد باشد. بیشتر کاری که انجام داده بود به جمع آوری دانش کیمیا محدود میشد و این قبل از او نیز وجود داشت، خصوصا بخشی از آن که به اکسیر مربوط میشد. الگو:Ref harvard
در طول سالهای اصلی قرون وسطی (۱۳۰۰-۱۵۰۰ میلادی) کم و بیش شبیه فلامل بودند بدین ترتیب که تمام تمرکز آنها بر جستجو در پی کیمیا و اکسیر جوانی ، که امروزه گمان میرود دو چیز مجزا باشند، خلاصه میشد. اشارات مرموز و رمزنمایی آنها منجر به پیدایش تفاسیر متعددی در این علم شد. مثلا، به عقیدهٔ بسیاری از کیمیاگران این دوره، تطهیر روح را به معنی تبدیل سرب به طلا میدانستند (که در آن به اعتقاد آنها عنصر جیوه نقش مهمی را ایفا میکرد). بسیاری از مردم به این افراد به چشم جادوگر می نگریستند و اغلب به خاطر کارهایشان مورد آزار و اذیت واقع میشدند.
الگو:Ref harvardالگو:Ref harvard
یکی از این افراد که در اوایل قرن ششم ظهور کرد هاینریخ کورنلیوس اگریپا نام داشت. او خود را جادوگر میدانست و قادر به احضار ارواح بود. تأثیرات او ناچیز و قابل اغماض است اما او نیز همچون فلامل نوشتههایی ارائه کرد که در سالهای پس از او مورد استفادهٔ کیمیا گران قرار میگرفت. او نیز همچون فلامل بسیار تلاش کرد تا علم کیمیا را از فلسفهٔ عرفانی به جادویی اسرار آمیز تبدیل کند. البته او توانست فلسفهٔ کیمیاگران پیش از خود را، از جمله علوم تجربی، مبحث معانی رمزی اعداد و غیره، زنده نگاه دارد لکن او تئوری جادو را اضافه کرد که تفکر کیمیا را به عنوان اعتقادی اسرارآمیز تقویت میکرد. علیرغم تمام این موارد، اگریپا هنوز خود را یک مسیحی میدانست، هرچند دیدگاههایش اغلب با کلیسا در تضاد بود.
الگو:Ref harvardالگو:Ref harvard
کیمیاگری در دوران معاصر و رنسانس
بدین ترتیب کیمیاگری در آغاز رنسانس نیز ادامه یافت. این عصر همچنین شاهد شکوفایی شیادهایی بود که از حقههای علم شیمی و تردستی برای “نشان دادن” تبدیل فلزات پست به طلا استفاده میکردند، یا مدعی داشتن علمی اسرارآمیز بودند- که مردم با ارائهٔ “اندک” سرمایه ای- قطعا میتوانستند به طلا دست یابند. شاخص ترین فرد در این دوره فیلیپوس اریولوس پاراسلسوس نام داشت، (Theophrastus Bombastus von Hohenheim, ۱۴۹۳–۱۵۴۱) که کیمیاگری را شکلی تازه بخشید و بسیاری از اصول علم غیب را که طی سالها جمع شده بود ردکرد، و استفاده از مشاهدات و آزمایشها را برای کسب آگاهی از بدن انسان ترویج داد. او سنن ناستیک را رد کرد اما بسیاری از فلسفههای وابسته به هرمس، فلسفههای نئو افلاطونی، و فیثاغورثی را حفظ کرد؛ با این حال دانش هرمسی آنقدر با تئوری ارسطویی آمیخته بود که رد ناستیسیزم توسط او عملا بی معنی بود. پاراسلوس، به طور اخص، تئوریهای جادوی اگریپا و فلامل را رد کرد. او خود را جادوگر نمیدانست و کسانی را نیز که خود را چنین می خواندند خوارمی شمرد. (ویلیامز ص ص ۲۳۹-۴۵) پاراسلوس پایه گذار کاربرد مواد شیمیایی و کانی در داروها بود و چنین نوشت: “بسیاری دربارهٔ کیمیا چنین گفته اند که کارش ساختن طلا و نقره است. برای من چنین چیزی هدف نیست، بلکه هدف من تنها کشف خواص و نیرویی است که در داروها نهفته است.” الگو:Ref harvard دیدگاههای هرمسی او این بود که بیماری و سلامت بدن وابسته به هماهنگی انسان یعنی جهان اصغر است با طبیعت یعنی جهان اکبر. او با دیدگاه متفاوت خود این تشبیه را نه به معنای تطهیر روح به کار میبرد بلکه بدین معنا که انسان می بایست مقادیر متعادلی از کانیها را در بدن خود داشته باشد، و نیز اینکه برای بعضی بیماریهای خاص بدن داروهایی وجود دارد که آنها را درمان میکند. الگو:Ref harvard اگرچه از دیدگاه عصر جدید تلاش او در معالجهٔ بمیاریها با درمانهایی چون جیوه خردمندانه به نظر نمیرسد، فکر اصلی اش که همان داروهای تهیه شده از مواد شیمیایی بود سالیان سال باقی مانده است. این امر تکامل انسان را نیز شامل میشد.
“Alchemist Sędziwój” (1566–1636) by Jan Matejko, 1867
درانگلستان، موضوع کیمیاگری در آن چارچوب زمانی بیشتر به دکتر جان دی (۱۳ جولای ۱۵۲۷ _ دسامبر، ۱۶۰۸) برمی گردد که بیشتر به دلیل کارهایش به عنوان منجم، رمز نویس و “مشاور علمی” ارشد ملکه الیزابت مشهور بود. در ارتباط با آثار راجر بیکن، دی یک منبع موثق به شمار میرفت، و آنقدر به کیمیاگری علاقه داشت که به تأثیر از کابالا کتابی در این موضوع نگارش کرد (Monas Hieroglyphica, ۱۵۶۴). همکار دی ادوارد کلی- که مدعی بود میتواند از میان یک گوی شیشهای با فرشته ها صحبت کند و نیز گردی دارد که جیوه را به طلا تبدیل میکند- میتواند عامل اصلی ایجاد تصوری عام از کیمیاگران حقه باز باشد. یکی دیگر از کیمیاگرانی که کمتر شناخته شده است میکاییل سندیوگیوس ) “مایکل سدزیوج”، ۱۵۶۶-۱۶۳۶ م.)، کیمیاگر، فیلسوف، پزشک و پیشگام در علم شیمی از لهستانی بود. طبق برخی اخبار، او اکسیژن را در آزمایشگاه حدود سال ۱۶۰۰ یعنی ۱۷۰ سال پیش از شل و پریسلی، با گرم کردن نیترات سدیم (شوره) تقطیر کرد. او گمان میکرد گاز متصاعد شده “اکسیر زندگی” است. به نظر میرسد سندیوگیوس کمی پس از کشف این روش آنرا به کورنلیوس دربل آموزش داد. در سال ۱۶۲۱، دربل عملا این روش را برای یک زیردریای به کاربرد. تایکو براهه (۱۵۴۶-۱۶۰۱)، که بیشتر به دلیل تحقیقات در هیئت و نجوم شناخته میشود نیز کیمیاگر بود. او آزمایشگاهی داشت که در موسسهٔ یورانیبورگ که موسسهای آزمایشی/تحقیقاتی بود به همین منظور ساخته شده بود.
زوال کیمیاگری غربی
علم معاصربا افزایش تاکید بر آزمایشات کمی دقیق و خوار شمردن “حکمت باستان”، مرگ کیمیاگری غربی را به بار آورد. اگرچه بذر این حوادث در قرن ۱۷ میلادی کاشته شد، کیمیاگری تا دویست سال همچنان شکوفا بود، و درحقیقت در قرن ۱۸ به اوج خود رسید. رابرت بویل (۱۶۲۷-۱۶۹۱)، که او را بیشتر به سبب مطالعاتش دربارهٔ گازها میشناسند (رک قانون بویل)، پیشگام در روش علمی تحقیقات شیمی بود. او در آزمایشهای خود هیچ چیزی را از پیش فرض نمیدانست و کوچکترین اطلاعات مربوطه را گردآوری میکرد؛ اطلاعاتی را که به طور کلی در صورت مرتبط بودن درآزمایشهای خود مورد توجه قرارمیداد عبارت بودند از: مکان آزمایش، ویژگیهای باد،محل خورشید و ماه و فشار مشخص شده در دستگاه فشارسنج. الگو:Ref harvardاین شیوه نهایتا منجر به پایه گذاری شیمی جدید در قرن ۱۸ و ۱۹ شد که اساس آن بر اکتشافات لاوازیه و جان دالتون استوار بود – و سرانجام چارچوبی منطقی، کمی و مطمئن برای درک تبدیل مواد به وجود آورد، و بیهودگی اهداف درازمدت کیمیاگری همچون دستیابی به کیمیا را نشان داد. همزمان، کیمیاگری پاراسلسیان منجر به ایجاد پزشکی جدید شد. تجربه گرایان به تدریج طرز کار بخشهای مختلف بدن انسان را همچون گردش خون (هاروی، ۱۶۱۶) کشف میکردند، و سرانجام منشا بسیاری بیماریها را در عفونت ناشی از میکروب (کخ و پاستور، در قرن ۱۹) یا کمبود مواد مغذی “طبیعی” و ویتامین ها (جیمز لیند|لیند)، ایجکمن، کسیمیر فانک|فانک]] و دیگران) ریشه یابی کردند. این علم جدید که دستیابی های موازی در شیمی آلی آنرا حمایت میکرد، به سرعت جایگزین بخشهایی از علم کیمیاگری شد که به پزشکی مربوط بود، چه ازنظر تفسیری و چه تجویزی، و در عین حال امید به اکسیرهای معجزه آسا را توخالی نشان داد و حتی بی تأثیری یا حتی سمیت درمان با آنها را فاش کرد. از این رو، همچنان که علم به کشف و استدلال گردش زمان در این جهان میپرداخت، کیمیاگری نیز که بر پایهٔ ماوراءالطبیعهٔ مادیگری خود استوار بود رابطهٔ خود را با علم شیمی و پزشکی از دست داد_ اما هنوز به طور علاج ناپذیری با آنها عجین بود. کیمیاگری که به یک سیستم فلسفی مخفی تنزل یافته و به طرز ضعیفی به این جهان مادی متصل بود، به سرنوشت مشترک سایر رشتههای سری همچون نجوم و کابالا مبتلا بود که عبارت بودند از: مستثنی دانسته شدن از برنامههای دانشگاهی، پرهیز توسط هواداران قبلی اش، متأثرشدن از دیدگاهی توسط دانشمندان نشان دهندهٔ بدون وجههٔ اجتماعی، در کل نمایانگربودن به شکل چکیدهٔ حقه بازی و خرافات. با این حال، روزنکروتزیان ها و فراماسونها همواره به کیمیاگری و رمزنمایی آن علاقه مند بوده اند. مجموعهٔ عظیمی از کتابهای مرتبط با کیمیاگری در Bibliotheca Philosophica Hermetica در آمستردام نگهداری میشود. این دستیابی ها را میتوان به عنوان بخشی از واکنش گسترده تر عقل گرایی اروپا علیه جنبش مکتب رمانتیک در قرن پیش از آن دانست.
کیمیاگری در آیین بهائی
بهاءالله، موسس آئین بهائی کشف روشی بنیادی را در تبدیل عناصر وعده داد و آنرا یکی از نشانههای ظهور عصر انسانیت نام برد. و نیز پیشبینی کرد که پی از این کشف بلای عظیمی جهان را دربرخواهد گرفت مگر اینکه جهان آئین وی را بپذیرد. الگو:Ref harvard همچنین بهاءاله به اکسیر و کیمیا اشاره میکند اما بیان میدارد که اینها ذاتا معنویاند؛ مراجعه کنید به [[Word of God.الگو:Ref harvardالگو:Ref harvard
علم نوین کیمیاگری
در عصر جدید با بهره گیری از ابزارهایی، متفاوت با آنچه در کیمیاگری سنتی به کار گرفته میشده، پیشرفتهایی در مسیر نیل به اهداف کیمیاگری حاصل شده است. از این توسعهها و پیشرفت ها دربرخی موارد ممکن است تعبیر لفظی “کیمیاگری” شود.
تا سال ۲۰۰۶ هم هنوزیک اکسیر جهانی دست نیافتی باقی مانده است هر چند که فوتوریست هایی نظیر ری کورزویل (Ray Kurzweil) معتقدند فناوری نانوی کاملاً پیش رفته ممکن است طول عمر را به مدت نامحدودی افزایش دهد. برخی میگویند هدف سوم کیمیاگری با لقاح مصنوعی / IVF و شبیه سازی جنین انسان محقق شده است اما این فناوری ها در خلق یک موجود انسانی از هیچ کاملاً ناتوان بوده اند.
می توان گفت که هدف تحقیقات دربارۀ هوش مصنوعی خلق یک موجود از هیچ است و آنهایی که به لحاظ فلسفی با امکان هوش مصنوعی مخالفت کرده اند، نظیر هربرت (Herbert ) و استوارت دریفوس(Stuart Dreyfus) در مقاله شان در سال ۱۹۶۰ با عنوان “کیمیاگری و هوش مصنوعی” ، آن را با کیمیاگری قیاس کرده اند. البته از آنجایی که هدف خاص کیمیاگری شبیه سازی انسان بوده نه خلق یک موجود از هیچ، تحقیقات ژنتیک به خصوص پیوند زدن به این هدف نزدیکتر خواهد بود.