خانه / آثار تاریخی و بناهای باستانی / آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

در این پست از سایت antique-book-treasure.ir آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟ را برای شما عزیزان قرار دادیم . اطلاعات و مطالبی جالب و خواندنی درباره نیمه کاره ماندن بنای تاریخی و باستانی تخت جمشید و پرسپولیس .

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟,نیمه کاره بودن بنای تخت جمشید,آیا نیمه کاره ماندن بنای باستانی تخت جمشید واقعیت حقیقت دارد؟,ادعای باستان شناسان در مورد نیمه کاره بودن سازه تخت جمشید

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

مبحث نیمه تمام بودن تخت جمشید به نقاط زیبا و جذاب خود رسیده است. انکار کنندگان موضوع، نه راه پس دارند و نه راه پیش، اگر قبول کنند که تخت جمشید نیمه کاره است، بلافاصله از تاریخ پر افتخار هخامنشیان خداحافظی کرده اند و خود را (در تصورات واهی خود) در برهوت بی هویتی خواهند دید که تنها و تنها یکی از تبعات آویزان شدن به ریسمان دروغ است. ریسمان دروغی که چنان پوسیده است که تاب نگهداشتن سنگهای ریز و درشت تخت جمشید را هم ندارد. راه دومی هم برایشان باقی است و آن هم راهی نیست جز انکار موضوع (که در این وبلاگ شاهدیم). با این نوع نگاه کاری نمی توان کرد و نه از دست من، بلکه از دست هیچکس کاری بر نمی آید، به قول معروف، کسی که خواب است را می توان از خواب بیدار کرد، اما کسی که خود را به خواب زده، هرگز. من فکر می کنم تصاویر این وبلاگ تا آن حد گویا باشد که لااقل جویندگان واقعی حقیقت را از خواب بیدار کند. اما به تازگی راه فرار جدیدی برای باستان ستایان باز شده است که میبینم از خرد و کلان و ریز و درشت به آن توسل می جویند و آن را دستاویز توجیه نیمه تمام بودن تخت جمشید قرار می دهند که در جای خود بسیار بسیار زیرکانه و در مقابل تا حد توان، ناشیانه طراحی شده است، طوری که توان مقاومت در برابر چند سوال کوچک را ندارد. از آنجا که در این وبلاگ قرار است در مورد تخت جمشید و پیرامون آن صحبت کنیم، لذا من از به میان کشیدن این بحث ناچارم تا تکلیفمان را با این گونه ادعا نیز روشن شده، راهی برای توجیهات بعدی باز کنیم که گویا رشته ی درازی دارد، و امیدوار باشیم که در زمره ی جویندگان واقعی حقیقت، (همان ها که هر گفته ای را بدون دلیل و منطق قبول ندارند) قرار گیریم.

چندی پیش شخصی با نام فرشید در قسمت نظرات وبلاگ پیامی را قرار داد به این مضمون:

نویسنده: فرشید      سه شنبه 24 دی1387 ساعت: 7:10

با درود

من اعتراف می کنم که وبلاگ شما رو بار اول کامل نخوانده بودم ولی این بار زمان گذاشتم و با دقت مطالعه کردم. من خودم هیچ ادعایی در مورد دانستن تاریخ ندارم بلکه تازه شروع کردم و در حال مطالعه ی کتابهای زیادی هستم و در صدد ارتباط با بزرگانی که در زیر به نامشان اشاره می کنم…

اما میتونم چند نکته را خدمتتون عرض کنم؛ متاسفانه شما رو آدم انتقاد پذیری ندیدم، این نصیحت رو از من کم دانش به یاد داشته باش که انتقاد اصلی ترین عامل انسان سازیست. وقتی ادعای شما قابل پذیرش خواهد بود که نظریه شما رو بزرگانی چون:

پروفسور احسان یارشاطر (استاد ایرانشناس ) http://www.perlit.sailorsite.net/yarshater

دکتر تورج دریایی (نویسنده کتب تاریخی)

http://www.tourajdaryaee.com

دکتر کاوه فرخ (باستان شناس)

http://www.kavehfarrokh.com

…………………………………….

و غیره تصدیق کنند که تمام عمر خود را در سطحی بالا در جهت مطالعه ی تاریخ ایران صرف کرده اند… در غیر این صورت خودت هم بهتر می دونی که ادعاهایت هیچ ارزشی نداره البته شاید برای خودتون و تنی چند از هم فکرانتون داشته باشه…

به شرفم قسم اگر این بزرگان حرف شما رو تصدیق کردند برای همیشه وبلاگم رو خواهم بست

در پایان با صحبتهای وطن پرستان (با وجود تند بودن) و سرباز کورش موافقم.

پاینده ایران

 

خلاصه من بعد از تشکر از فرستنده ی این آدرسها، به سراغشان رفتم. متاسفانه ایمیلی از استاد یار شاطر یافت نشد. در متنی مادبانه دو استاد دیگر را به دیدن از وبلاگ دعوت کردم، که آن متن را در زیر می خوانید:

Sent:

Tuesday, January 13, 2009 12:14:26 PM

To:

manuvera@kavehfarrokh.com

ba salam khedmate astade bozorg, aghaye kaveh farrokh.

az inke mozaheme owghate sharife shoma mishavam mara bebkhshid. ama modati ast ke dar weblogi be name www.bigfalse.blogfa.com bahsi dar morede nime tamam boodane takhte jamshid dar gerefte ast ke be shedat naiz be nazarate ba arzeshe shoma dar in zanime mibashad. leza az shoma davat mikonam ta shagerdane khod ra dar in mored yari farmaeed.

ba tashakor mehdi dehghani

بعد از گذشت چند روز و در تاریخ 26/10/1387 ساعت 22:07 استاد کاوه فرخ(که یکی از اساتید باستان شناسی دانشگاه کانادا می باشد) از وبلاگ بازدید کرده و طی ایمیلی نظر خود را بدین شرح فرستادند:

Dear Sir,

>

> I am honored to hear from you – apologies for my delay as I am so

> overwhelmed with messages.

>

> persepolis or Parsa was under construction right up toi the days of

> Alexander’s conquests. each king would continue building duering his reign.

> This waas never a project with a set contract as we see today. In fact many

> parts of this were compl;eted such as the Gate of Nations and Apanda for

> exmaple. the wear of time as well as Alexander’s destruction may also give

> the appearance of “incompleteness” but this does nto mean that the

> structure was wholly incomplete.

>

> I suspect that much of this type of questions may be partly related to

> politicized debates by people harboring an ideological agenda (I hope I am

> wriong on this).

>

> Once agian, my apologies for my delay.

>

> Ba Sepas e faravan bar Shoma

> Kaveh

ترجمه:

سرور گرامی،

از دیدن نامه تان بسیار مفتخر شدم. از تاخیر پیش آمده بدلیل مشغله فراوانی که  با نامه ها دارم پوزش می طلبم.

پرسپولیس یا پارسه درست تا پیش از فتح اسکندر در حال ساختمان بوده. هر پادشاهی ساخت و ساز را در دوره حکومت خویش ادامه می داده. این مجموعه هیچگاه به صورت یک پروژه با پلان واحد آنگونه که ما امروزه می پنداریم نبوده. در واقع تعداد زیادی از قسمتهای آن کامل شده بودند همچون دروازه ملل و آپادانا. تخریب ناشی از گذر زمان و نیز ویرانی بدست اسکندر ممکن است ظاهر ناتمام به مجموعه دهد ولی این بدین معنی نیست که زیرساخت تماما کامل نشده. برداشت من چنین است که اغلب این گونه سوالات ناشی از سیاسی کاری بحث توسط افرادی با نقشه ها و مطامع ایدؤولوژیک است. (امیدوارم که اشتباه کرده باشم)

بار دیگر از تاخیر پیش آمده پوزش میطلبم.

((با تشکر از دوست عزیزم محمد رضا برای ترجمه ی متن نامه))

این نامه را به سه دلیل در این وبلاگ قرار دادم.

1. در اختیار داشتن نظر اساتید فن، از این رو که دیگر دوستان تکرار نکنند که چرا نظر اساتید را در این باره جویا نمی شوید؟

2. به فرشید عزیز(که بعدا در کامنتی برایم نوشت که دیگر به وبلاگش سر نزنم) بگویم: دوست من اگر قرار باشد همه ی اساتید برای این نظریه ی جدید دست و پا بشکنند، که دیگر به این وبلاگ و فیلم و غیره نیاز نبود، همه با روی باز میپذیرفتند که تخت جمشید نیمه کاره است و با همان روی باز، تاریخ 2500 ساله را فراموش می کردند.

3. نقد این دیدگاه با همان روشی که قبلا هم انجام داده ام، یعنی بررسی جز به جز تخت جمشید تا ببینیم که: ((در واقع تعداد زیادی از قسمتهای آن کامل شده بودند همچون دروازه ملل و آپادانا. تخریب ناشی از گذر زمان و نیز ویرانی بدست اسکندر ممکن است ظاهر ناتمام به مجموعه دهد ولی این بدین معنی نیست که زیرساخت تماما کامل نشده.)) درست است(؟) یا اینکه کل زیرساخت این بنا(البته به جز چند قسمت) کامل نشده و در حال ساخت بوده، که این موارد دامن گیر بناهای اساسی در حد و اندازه ی همان دروازه ملل و کاخ آپادانا که استاد ذکر کرده بودند هم می شود که تا به حال دلایل زیادی از نیمه تمام بودن آن را ارائه داده ام.

   

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

   

یکی از قدیم ترین تصاویر موجود از تخت جمشید را که حاصل تصویر برداری هوایی اشمیت (یکی از کاوش گران تخت گاه) است را در بالا داریم. بنای موزه را (که به عنوان اولین کلنگ های تخت جمشید به حساب می آیند) ساخته اند، خاکبرداری از خزانه را آغاز کرده اند، قسمتی از تالار بارعام را هم خاکبرداری کرده اند. این تصویر یکی از گویا ترین تصاویری است که عدم وجود آوار در آپادانا (تالار تشریفاتی)، تچر(کاخ اختصاصی داریوش)، هدیش(کاخ اختصاصی خشایارشا)، تالار سه دروازه و دروازه ملل را به وضوح به ما نشان می دهد. وجود نداشتن آوار در این بناها، ساده ترین دلیل است برای وجود نداشتن دیوار و وجود نداشتن دیوار، ساده ترین راه اثبات نیمه تمام بودن تخت جمشید. در مورد عدم وجود آوار در مقالات گذشته به اندازه ی کافی صحبت شده است، اما در این تصویر می خواهم به نکته ی جدیدی اشاره کنم. به نقطه ای که با فلش نشان داده ام دقت کنید، چه میبینید؟ اگر از فاصله ی دور به درستی قابل دیدن نیست پس از این فاصله به آن نگاه کنید:

   

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

   

درست است. تکه ستونی خام و تراش نخورده که هیچگونه آثار شکستگی بر آن وجود ندارد تا بشود گفت که این ستون به علت شکستگی، بلا استفاده بوده است، و به این قسمت منتقل کرده اند. از ترکیدگی و پوسیده شدن شدید آن(بر اثر باد و باران و تابش خورشید و سرما و گرما) و همینطور آثار خاک دست نخورده ی اطراف آن، اینطور برداشت میشود که این ستون، زیر هیچ گونه آوار و یا لایه ی محافظی پنهان نبوده است، این نقطه هنوز هم که هنوز است (به جز قسمتهای کوچکی از آن)هنوز هم خاکبرداری نشده است و همین طور که در این تصویر پیداست، هنوز حتی حیاط بین دروازه ملل و آپادانا را هم کامل خاکبرداری نکرده اند. پس نمی توان گفت که این ستون خام را به هر دلیلی به این نقطه منتقل کرده اند و به زبان ساده آن را دور انداخته اند. از قطر این ستون پیداست که یا باید آن را برای آپادانا انتخاب کرده باشند و یا همین دروازه ملل که در چند قدمی آن است.

   

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

    

از آنجا که در قدیم ترین تصاویر دروازه ملل، تنها دو ستون از چهار ستون آن را سرپا میبینیم و ستون سوم را هم به صورت تخریب شده(که البته من به تخریب شدن این ستون شک دارم که در ادامه توضیح میدهم) در کف محوطه میبینیم، (و باز هم در کمال شگفتی، بدون آوار) که آن را در مرمت های جدید سرپا کرده اند، در یک کلام دروازه ی ملل را در حال حاضر دارای سه ستون میبینیم و از ستون چهارم خبری نیست، پس میتوان گفت که این سنگ خام را برای تبدیل شدن به یکی از ستونهای دروازه ملل و در واقع ستون چهارم آن در نظر گرفته بوده اند که به علتهایی از ادامه ی کار باز مانده اند. این ستون امروز هم در جای قبلی خود پابرجاست و هر بیننده ای می تواند آن را زیارت کند.

    

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

   

اما بگذارید قبل از ادامه بحث پیرامون این ستون تراش نخورده، مقدار کوتاهی در مورد ستون سوم دروازه ملل صحبت کنم. در روز عکس برداری از تخت جمشید، تازه وارد دروازه ملل شده بودیم که تعدادی توریست به همراه یک راهنما وارد تخت گاه شدند و وقتی به این ستون رسیدند، راهنما همه را متوجه آن کرد و گفت: جالب است بدانید که این ستون، تنها ستون کامل تخت جمشید است که به دست فلان باستان شناس(که نامش در ذهنم نمانده) مرمت و برافراشته شده است. این نکته برای من جالب بود که چرا در تخت جمشیدی که باید بیش از 150 ستون سنگی داشته باشد، تنها این ستون کامل است؟ آیا تمام ستونها را باید در اثر گذشت زمان تخریب شده بدانیم؟ از این موضوع که بگذریم سوال بزرگتری پیش می آید:

   

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

   

این عکس را (با کیفیت بالا موجود نیست!) هم برای شما قرار می دهم تا بتوانید با بزرگنماییه کافی آن را نگاه کنید.

همانطور که میبینید آن دو ستون همجوار که از 2500 سال پیش تا به حال سرپا بوده اند، به علت قرار گرفتن در معرض باد و باران و گرما و سرما، به شدت آسیب دیده اند تا حدی که نمی توان نقش اندازیه سر ستونها را دید. اگر به این نکته دقت کنیم که ارتفاع این ستونها بیش از 12 متر است و هر کدام از قسمتهای سر ستونها، وزنی باز هم بیش از چند صد کیلو گرم را دارند و از همه مهم تر اینکه از سنگ ساخته شده اند که بسیار شکننده است، چطور ممکن است مثلا سر ستون گاو دو سر از ارتفاع 12 متری بر زمین بیفتد و تا این اندازه سالم باقی بماند. و همین طور قسمتهای دیگر سر ستون. آیا نباید به قول معروف تکه بزرگه ی هر کدام، گوششان باشد؟

   

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

  

این دو سر ستون را با هم مقایسه کنید. و این هم همان ستون از نمایی دیگر:

  

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

  

اگر دقت کنید، خواهید دید که این مقدار شکستگی که در این سر ستونها وجود دارد، هیچگاه نمی تواند حاصل پرتاب شدنشان از آن ارتفاع باشد.من ترجیح می دهم موضوع را اینگونه بدانم که اگر به قول آن راهنمای تور، تنها ستون کامل تخت جمشید همین ستون است، سالم ماندن آن تا این حد، تنها و تنها به دلیل این است که این ستون را هرگز روی هم سوار نکرده بودند(البته لااقل سرستونها را) و تکه های آن را به منظور مونتاژ کردن به این محل آورده بودند، که هیچگاه به ادامه ی این امر نائل نشده اند. البته ممکن است گمانه های دیگر هم در این مورد مطرح شود، که باید ببینیم دیگر دوستان چه می گویند.

  

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

   

به ادامه ی بحث آن ستون خام و نتراشیده بر گردیم. دروازه ملل را محلی برای استراحت موقت میهمانان و سفیران و شاهان دیگر کشورها می دانند و می توان به زبان ساده گفت دروازه ملل، در اصل همان سالن انتظار است که اطراف آن را قرنیز گذاری(باز هم به صورت ناقص) کرده بودند تا میهمانان بتوانند آنجا در انتظار زمان شرف یابی به دربار شاهی بمانند. اگر از خیر آن ستون سوم مونتاژ نشده و ستون چهارم مفقود بگذریم، سوال دیگری پیش می آید که: از آنجا که فقدان آوار در این بنا را قبلا اثبات کرده ام، پس می توان گفت که میهمانان بعد از ورود به تخت جمشید و استقرار در سالن انتظار بدون دیوار، و از آنجا که این ستون در جایی مخفی نبوده است، باید این ستون خام را می دیده اند و شاید در دل خود می گفته اند که مدیریت این کاخ مجلل، چه نما و چشم انداز نیکویی را برای ما فراهم آورده است؟ به راستی که روزی باید به این سوالات اساسی پاسخی درخور عقل و منطق بدهیم تا شاید تاریخمان بتواند کمر خم شده ی خود را از زیر بار انبوه دروغ راست کند.

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

  

تا به حال از همه آثار نیمه تمام تختگاه صحبت کرده ایم به جز قسمتی از آن که نام کاخ نیمه تمام را یدک می کشد. از روز اول قصد داشته اند در انتخاب این نام بسیار دقیق و زیرکانه عمل کنند، اما با کمال تاسف بسیار خام و کودکانه آن را پیاده می کنند. این نام را از این رو برای این بنا در نظر گرفته اند که بگویند که در تخت جمشید فقط این کاخ نیمه تمام است، اما دیگر نقاط تخت جمشید تمام شده و به بهره برداری رسیده. دروازه ی اصلی این کاخ رو به دروازه ی ورودیه تالار صد ستون قرار دارد و مشغول انجام ستون گذاری، تراش خود دروازه، تراش زیر ستون ها و دیگر نقاط آن بوده اند.

  

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

 

اما قبل از رسیدگی به دیوار جدید کشیده شده میان این کاخ و محوطه ی حیاط اطراف آپادانا، نگاهی بیندازیم به سنگها و حجمهای استفاده شده در این بنا.

 

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

  

در اینجا شما نمونه ی یک ستون را میبینید که کار تراش و نقش اندازی آن در ابتدای راه به حال خود رها شده، ضخامت مورد نظر برای ستون را در نظر گرفته اند و قصد داشته اند ستون را شیار اندازی و تزیین کنند که … .

  

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

  

به لبه ی این زیر ستون دقت کنید. لبه ها را به این دلیل تراش نمی دادند که در طول مراحل کار، به قول معروف، لب پر نشود. و در اصل، صاف کردن لبه ی سنگها جزء مراحل انتهایی کار بوده است.

  

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

  

یک تکه سنگ استوانه ای که قرار بوده به ستون تبدیل شود. 

   

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

  

ستون نیمه تمام دیگری که به علت وجود شکاف در بین سنگ، آن را به کمک بستهای دم چلچله ای ترمیم کرده بودند، اما هنوز به مرحله ی نقش اندازی نرسیده است. واقعا نمی دانم که هنوز می توانسته اند از این ستون شکسته در بنا استفاده کنند یا نه؟ چون نمونه ی دیگری از چنین ستونی ندیده ام، اما در نقاط دیگر از تخت جمشید شاهدیم که از سنگهای شکسته هم بعد از ترمیم و بست زدن، استفاده کرده اند.

  

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

  

یک سنگ کاملا خام و یک ته ستون واژگون

  

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

  

مراحل کار و نحوه ی بیرون آوردن یک ته ستون را از دل سنگ به ما نشان می دهد. و ظرافت حجاران را در تبدیل یک سنگ نخراشیده و نتراشیده، به یک سنگ صاف و یک دست میبینیم.

 

اما حالا که بحث کاخ نیمه تمام را آغاز کردم، واقعا حیف است که از دیوار جدا کننده بین این کاخ و حیاط آپادانا صحبت نکنم و در جای خود چند سوال که ذهن من را مشغول کرده است، برای دوستان مطرح نکنم تا شاید بتوانند در پاسخ گفتن به آنها، من را یاری دهند.

  

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

  

امروزه کاخ نیمه تمام را با حصاری آجری که دقیقا شبیه دیگر قسمتهای آجری تخت جمشید با مواد محافظ جدید پوشانده شده است (واقعا از نوع دیوار و شکل و شمایل آن مشخص نیست که دیوار جدید است یا قدیم) جدا کرده اند، این دیوار در حال حاضر ارتفاعی حدود 120 سانتیمتر دارد. این دیوار از دروازه ملل آغاز می شود(که آن را به صورت راهرویی معرفی می کنند برای عبور سربازان) و تا انتهای تالار صد ستون ادامه دارد. اما شما در تصاویر قبل از خاکبرداری این قسمت از تخت جمشید، اثری از این دیوار نمیبینید.

  

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

  

خوب به تصویر بالا دقت کنید، از فلش شماره ی 2 شروع می کنم. این قسمت همان جاییست که امروز دیوار جدا کننده را میبینیم که در این تصویر هوایی، هیچ اثری از آن نیست. فلش شماره ی 3 هم بقایایی را از یک دیوار نشان می دهد که اولا نه راهرو میان دروازه ملل تا تالار نیمه تمام، بلکه دیوار کناری محوطه ی تخت جمشید است که آن را در این تصویر با فلش مشخص کرده ام.

  

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

  

اگر ارتفاع این دیوار ها در قدیم را مطابق امروز بدانیم که هر دو یک اندازه است، پس چرا در تصاویر قدیمی، اثری از آن دیوار سمت چپ نیست؟ آیا باز هم می توان گفت که این دیوار را هم باد برده است؟ اما دلیل آن را بعد برایتان خواهم گفت.

اما یکی از سوالات من این است که فلش شماره ی 1، چه چیزی را به ما نشان می دهد که امروز، هیچ اثری از آن پیدا نیست؟ به نظر من این دیواریست قدیمی که در میان انبوهی از آوار ناشی از حرکت آب و خاک شسته شده از دامنه ی کوه، مدفون شده است.

   

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

   

این تصویر، نمای گویاتری را در اختیار ما قرار میدهد تا این موارد را بیشتر بررسی کنیم. در اینجا من از فلش شماره ی 1 شروع می کنم. همان دیواریست که دقیقا از کنار دروازه ی کاخ نیمه تمام می گذرد و به ضلع تالار صد ستون می رسد. در فلش سبز رنگ، شما دیوار کنار صد ستون را میبینید که از زیر خاک بیرون آورده شده است، که البته در تصویری دیگر از همین دیوار هم خبری نیست. واقعا در هنگام خاکبرداری تخت جمشید چه خبر بوده است؟ هر گونه که دوست می داشته اند، برای خود خراب می کردند و یا می ساخته اند؟!

    

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

  

اما اگر به تصویر قبل نگاه کنید باز میبینید که هیچ اثری از ادامه ی همان دیوار (آنگونه که ما امروز میبینیم) به سمت دیوار شمالیه تخت جمشید نمیبینید. ارتفاع این دیوارها به اندازه ای هست که نمیتوانسته در زیر این مقدار از آوار مخفی شده باشد.

 

خوب حالا به موقعیت فلش شماره 3 دقت کنید، دیوار کناری تخت جمشید، که همان دیوار شمالیست را به وضوح می توانید ببینید که با وجود آوار زیاد، هنوز مشخص است، اما باز هم هیچ اثری از دیوار راهرو بین دروازه ملل و کاخ نیمه تمام نیست. آیا باید این دیوار را به علت کوتاه بودن آن نسبت به دیوار کناریه تخت جمشید، زیر آوار مدفون شده بدانیم؟ اما برای رد این نظریه، دلیلی جالب در دست است که آن را در تصویر با فلش شماره ی 4 نشان داده ام. بقایای دیواریست که دقیقا راهرو امروزی را به صورت بن بست نشان می دهد. باید این موضوع را چگونه توجیه کنیم؟ من توجیه خود را اینگونه می آورم که: زمانی که مراحل خاکبرداری از تخت جمشید انجام می شد و برای مخفی نگه داشتن نیمه کاره ماندن تخت جمشید و از آنجا که اگر کاخ نیمه تمام را بدون هیچ حصار و دیوار جدا کننده، و دقیقا جلوی چشم هر کسی که به تخت جمشید وارد می شده قرار می دادند، اولین سوالی که به ذهن بیننده میرسید این بود که: اگر تخت جمشید محلی برای میهمانان مختلف بوده است، پس چگونه کاخی تا این حد نیمه کاره را درست در جلوی چشم همان میهمانان می ساخته اند؟ پس این امر باستان شناسان را بر آن داشت که در اولین گام، دیواری با شکل و شمایل قدیم برای آن برپا کنند، در دومین گام، این دیوار را طوری نشان دهند که از دروازه ی شرقی دروازه ملل به وسیله ی راهرویی به آن دسترسی بوده است (که در تصویر دیدیم که این راهرو در قدیم باید که بن بست می بوده). تا به بیننده اینگونه تفهیم کنند که در پشت دیوار حیاط آپادانا، عملیات ساخت و سازی در جریان بوده است که هیچ ربطی به میهمانیها و سایر امور تخت جمشید نداشته. البته باز هم تکرار می کنم که توضیحات من در مورد دیوار جدا کننده را می توان به عنوان یک نظریه دید و پیرامون آن بحث کرد تا به نتیجه ی قطعی برسد و نه یک حکم مطلق. حالا باز هم باید سوال پرسید که اگر دروازه ملل، آپادانا، تچر و هدیش (که جزو بناهای اصلی تخت گاه میباشند) نیمه تمام هستند، اول در این 230 سال، هخامنشیان در کدام بنا زندگی، جشن و یا میهمانی برگزار می کرده اند؟ و اگر طبق گفته ی استاد کاوه ی فرخ، تخت جمشید در طول 230 سال در حال ساخت و ساز بوده است، کدام سالن و یا اتاق آن تمام و به بهره برداری رسیده بوده؟ و دوم اینکه اسکندر چگونه و به چه دلیل می توانسته چند ستون و سنگ خام و نیمه تراش را به آتش بکشد؟

میزان نیمه تمام بودن تخت گاه به اندازه ای زیاد است که نمی توان با توجیهات معمول از قبیل: تخریب در اثر گذشت زمان، تخریب به دست مردم نا آگاه در طول 2500 سال، تخریب به دست اسکندر و یا دیگر دلایل، از کنار آن گذشت. دیوار ندارد، آوار ندارد، حجاری ها ناتمامند، ستون های زیادی را در آن نمی بینیم، تعداد بسیاری سر ستون کم دارد، پاشنه گردان درگاه ندارد و از همه مهم تر اینکه سنگ درگاه های چند تنی، در جای خود و یا در حوالی آن (که ممکن باشد در اثر ویرانی  این اتفاق افتاده باشد) دیده نمی شوند. کف سازی ندارد، و در یک کلام باید گفت تخت جمشید، فاقد هفتاد درصد از قسمتهای مورد نیاز خود است. با این همه عیب معماری، آیا فهم این موضوع که کاخ تچر و یا هدیش و یا آپادانا هرگز تمام نشده است راحت تر است یا اینکه مثلا بگوییم دیوار و آوار آپادانا را باد با خود برده است، ستونهایش دزدیده شده اند، سر ستونهایش را در موزه ها می توان یافت، حجاریهایش در اثر تخریب به حالت نیمه تمام در آمده اند(؟؟؟؟؟؟) و یا…؟ برای اینکه وقتی شما به آپادانا وارد می شوید، باید برای عدم وجود کف سازی، فقدان سنگ درگاه، فقدان تعداد زیادی ستون، سر ستون، عدم اتمام کار حجاریها و خلاصه خیلی از موارد دیگر، دلایل قانع کننده بیاورید، تا بعد بتوان از خیر نیمه تمام بودن آپادانا گذشت. با این مقدمه ی کوتاه، به مبحث گذشته بر می گردم به امید اینکه توانسته باشم منظور خود را واضح تر برسانم که: اگر شما در تخت گاه حجاری نیمه تمام میبینید، نمیتوانید بگویید این سنگ در طول زمان از تمام به نیمه تمام تغییر شکل داده است.

اگر بخواهم نیمه تمام بودن تالار صد ستون را بررسی کنم فقط یک نکته کافی است که بگویم و آنهم چیزی نیست جز قرار گرفتن تکه سنگی عظیم در محوطه ی آن.

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

سنگی است یک پارچه، که هنوز روی آن آثار ضربات قلم و چکش به وضوح قابل دیدن است و آن شکستگی که در آن میبینید، در اثر مرور زمان به وجود آمده است و یا اینکه قصد داشته اند این سنگ را به علت شکستگی از محوطه خارج کنند که وقت نکرده اند. این موضوع برای من جالب است که بفهمم چنین سنگ بزرگ و با این شکل، در این بنا چه می کند؟ آیا این سنگ را به این بنا آورده بودند که بتوانند از میان آن چند پایه ستون را بتراشند؟ یا اینکه قرار بوده در آخر به شکل یک میز پذیرایی در بیاید؟ همانطور که در مقاله ی (اجرام خام و حجاری های نیمه تمام (2)) یاد آور شدم، اگر بنای کاخ نیمه تمام را تنها قسمت نیمه کاره ی موجود در تخت جمشید بدانیم، پس وجود چنین سنگی را جز با این دلیل نمی توانیم قبول کنیم که تالار صد ستون هم به جمع تالارهای نیمه تمام دیگر تخت جمشید می پیوندد.

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

متاسفاه و بر خلاف گذشته، دیدار از صدستون و کاخ تچر برای بازدید کنندگان آزاد نبود تا بتوانم از نزدیک این سنگ را بررسی کنم اما از کسانی که امکان دیدار حضوری از تخت جمشید برایشان فراهم است، می خواهم که حتما سری هم به تالار صد ستون بزنند و اگر امکان داشت از نزدیک این سنگ بد قواره را بررسی کنند، شاید بتوان برای آن توجیه بهتری آورد.

و این هم پله ای نیمه کاره بین صد ستون و بنای موزه:

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

جالب است نه؟ واقعا خیلی دوست دارم تا کسانی که در این موارد تخصص دارند بنده را یاری دهند و بگویند که مثلا این پله را اسکندر با چه ابزاری به این روز انداخته است؟ آیا اسکندر از پله های تخت جمشید هم کینه به دل داشته است؟ اگر چنین است پس چرا همه ی پله را تخریب نکرده تا خیالش راحت شود و فقط آن را تراشیده است؟

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

این هم تصویری از دو تکه ستون تراش نخورده درست بین موزه و تالار اختصاصی خشایارشا، یعنی هدیش. منتقل کردن بعضی از سنگها خام را در تخت جمشید، میتوان حاصل کار باستان شناسان در این یک قرن دانست، اما نیمه تمام بود اکثر این سنگها را نمیتوان.

اینکه از روی این تصاویر به سرعت عبور می کنم، رسیدم به یکی از زیباترین و دیدنی ترین آثار نیمه تمام در تخت جمشید یعنی:

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

این مجسمه ی سگ نشسته از سنگ سیاه را دقیقا روبروی درب ورودی موزه میبینیم. در اطراف آن، هیچ گونه توضیحی نوشته نبودند که بفهمیم آن را در کدام قسمت تخت گاه یافته اند. باید چه گفت؟ باید گفت که این مجسمه قسمتی از تالار نیمه تمام است؟ چونکه اگر این مجسمه را مربوط به هر کدام از قسمتهای تخت جمشید بدانیم، باید بپذیریم که آن بنا هم مانند مجسمه ی نیمه تمامش، نیمه کاره است. یا باید فرم این مجسمه را به همین صورت بدانیم و مثلا بگویم در تخت جمشید در بعضی نقاط از طرح های نیمه تمام برای تزیینات استفاده می کرده اند؟ اما من نمونه ی تمام شده ای از این سگ سنگی را میان تصاویر کتاب (کهن دیار، مجموعه آثار ایران باستان در موزه های بزرگ جهان، نوشته ی بهنام محمد پناه، نشر سبزان، ص 85) یافتم.

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

قرار داشتن این سگ تمام شده، در کاخ آپادانای بدون در و دیوار امری غیر عادی مینماید. این سگ را با تفاوتهای بسیار جزیی، همان سگ نیمه کاره میبینیم که در موزه ی تخت جمشید قرار داده اند. قبل از ادامه ی بحث باید به آن دسته از دوستان که می گویند آثار زیادی از تخت جمشید را می توان در موزه ها دید بگویم که حرف شما کاملا درست است، مقدار آثار موجود در موزه ها (که سارقان اصلی آنها کسانی جز باستان شناسان نیستند) بسیار زیاد است و درد به دل هر تماشا گری می آورد که مگر این آثار صاحب ندارند که در اینجا و آنجا نگهداری که چه عرض کنم، از آنها پول در می آورند؟ اما نکته ای که می خواهم بگویم این است که دزدان آثار باستانی، خوب می دانند که چه چیزهایی را باید به همراه خود ببرند. میبینیم که این سگ تمام شده را برده اند و سگ نیمه کاره را برای ما به جای گذارده اند؟! و همچنین است ادعای کسانی که می گویند بیش از 100000 متر مربع کف سازیه تخت جمشید را هم دزدان برده اند. آیا این مقدار از کف یک بنا (که قانونا نمی توانسته از طلا و جواهر باشد مگر در خیالات) به کار کدام موزه ی دنیا و یا کدام کلکسیون دار می آید؟

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

این هم پایه ی شکسته ی همان مجسمه که در موزه ی تخت جمشید حاضر است. میبینید که این پایه ی شکسته هم به درد موزه ها نمی خورده است که با خود ببرند.

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

این هم تصویری از زاویه ای دیگر برای مقایسه با نمونه ی تمام شده ی مجسمه. به قلاده و دم سگ دقت کنید که چگونه از میان ران و شکم سگ نمایان است. و میبینید که هنوز یک قوز بزرگ سنگی از پشت گردن این حیوان برداشته نشده است.

و اما برسیم به بی نظیر ترین یادگار بر جای مانده از دروغگویی باستان شناسان بزرگ جهان، که خود به تنهایی یارای اثبات نیمه کاره ماندن بنای تختگاه را دارد.

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

درست است، پیامبرانی که با نامهای باستان شناس و ایران شناس به ایران اعزام شده اند، خود بهتر از هر کسی می دانسته اند که تخت جمشید هیچگاه کامل نشده است و برای پوشاندن این حقیقت از روز اول دست به کار بوده اند که تا همین امروز هم مشغولند. این یکی از ستونهای نیمه کاره ی موجود در تخت جمشید است که در حال شیار اندازی بوده است و هیچگاه این شیار اندازی تمام نشده است. نیبور در صفحه ی 102 از سفرنامه اش در مورد ستونهای آپادانا می نویسد:

((در اینجا هنوز هفده ستون ایستاده است. محل ستونهای ایستاده در شکل 5 با دو دایره ی خالی هم نشان داده شده است.))

چرا هفده ستون نیبورف امروز به 13 ستون رسیده است؟ آیا آنها هم مانند این ستون، در حال شیار اندازی بوده است و آن را از محوطه خارج کرده اند؟ امروزه این ستون را  هم در تخت جمشید نمی بینیم. آن را به نقطه ای غیر از موزه ها منتقل کرده اند، چونکه چنین ستون نیمه کاره ای به درد هیچ موزه ای در جهان نمی خورد. شاید آن را خورد کرده اند تا ما بقایای آن را در میان چنین سنگریزه هایی ببینیم.

آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟
آیا بنای تاریخی تخت جمشید و پرسپولیس یک سازه نیمه کاره بوده است؟

 پس به نفعشان بوده است که هر چه زودتر و به هر تمهیدی آن را از تخت جمشید خارج کنند تا تالار پر شکوه آپادانا نیمه تمام به چشم نخورد.

باز هم می خواهم از دوستان بپرسم آیا دلیلی غیر از نیمه کاره بودن را می توان بر این همه آثار آورد؟ آیا می شود گفت بنایی که دیوار، آوار، ستون، کف، پاشنه گردان، سر ستون و غیره ندارد را می توان بنایی تشریفاتی دانست؟ و یا باید ادعا کرد که اسکندر در اولین سالهای آغاز به کار تخت جمشید، فیلش یاد ایران کرده است و چنین بنای تاریخی را در همان اول، نیمه تمام گذاشته است؟ دوستانی که مایل به پژوهش هستند، می توانند همین سوال من را به عنوان موضوع تحقیق انتخاب کنند، و می دانم که به نتایج جالبی می رسند.

درباره ی admin

4 دیدگاه

  1. نویسنده فقط داستان سرایی کرده. هیچ کدام از دلایلش منطقی و قابل قبول نیست. حتی عکسهای هوایی و فلشهایی که زده با هم جور نیست.

  2. ما که آخرش نفهمیدیم موضع اصلی نویسنده چه بوده؟ آخرش شما می فرمائید نیمه تمام بوده یا نه؟ در ثانی ادله ای که نویسنده ارائه کرده ؛با عرض پوزش ؛ بیشتر شبیه مناظراتی است که بین دو استاد اهل فن در پای بساط تریاک و شیره شکل گرفته است . دلایل بیان شده فقط و فقط حاصل ساعت ها تحقیق و بررسی با ابزار سیخ و سنگ و از یک نشئه باز قهار سر زده است..

  3. نه ایران بلکه کل دنیا میگه ناتموم بوده

  4. شما که میگی کل دنیا میگن نیمه کاره بوده اگه نیمه کاره بود تو کل دنیا حرف از ایران میزدی نمیگفتن تخت جمشید تقریبا کل دنیا این رو میدونن همچین کاخی وجود داره.
    اقای نویسده اولین چیز اینکه شما بهتر میفهمی یا محقق یونسکو اومده اینجا ثبت جهانی کرده دوم اون ستون هایی که عکسشو گزاشتی ستون مختلفا و عکس دوم حتی تراش هایشان هم یکی نیست و برای مکان های مختلفین سوم او سنگ هاهم برای اون زمان نیست بلکه برا محققانیه اومدن و روی ستون ها تحقیق انجام دادن.
    چهارم اگر نیمه تمام بود چرا پس کتیبه هاش کامل و درست اونجاست…..

    باتشکر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *