خانه / طلسم و سحر و جادو و افسون / طلسم شیخ بهایی در کوه صُفّه،برای حفاظت اصفهان از بلایای طبیعی (مانند سیل و زلزله)

طلسم شیخ بهایی در کوه صُفّه،برای حفاظت اصفهان از بلایای طبیعی (مانند سیل و زلزله)

در این پست از سایت antique-book-treasure.ir طلسم شیخ بهایی در کوه صُفّه،برای حفاظت اصفهان از بلایای طبیعی (مانند سیل و زلزله) را برای شما عزیزان قرار دادیم . در ادامه مطلب شرح و توضیح کامل درباره طلسم شیخ بهایی بر روی کوه صفه اصفهان برای محافظت در مقابل بلایای طبیعی مانند سیل و زلزله و … را مشاهده خواهید کرد .

طلسم شیخ بهایی در کوه صُفّه،برای حفاظت اصفهان از بلایای طبیعی (مانند سیل و زلزله)
طلسم شیخ بهایی در کوه صُفّه،برای حفاظت اصفهان از بلایای طبیعی (مانند سیل و زلزله)

طلسم شیخ بهایی در کوه صُفّه،برای حفاظت اصفهان از بلایای طبیعی (مانند سیل و زلزله),طلسم شیخ بهایی,طلسم شیخ بهایی بر روی کوه در اصفهان,طلسم شیخ بهایی برای حافظت از شهر اصفهان,طلسم شیخ بهایی برای حفاظت از اصفهان در برابر بلایای طبیعی سیل زلزله,داستان طلسم شیخ بهایی,انواع طلسمات شیخ بهایی

طلسم شیخ بهایی در کوه صُفّه،برای حفاظت اصفهان از بلایای طبیعی (مانند سیل و زلزله)

شرح طلسم شیخ بهایی(ره) در کوه صُفّه، برای حفاظت اصفهان از بلایای طبیعی (مانند سیل و زلزله) و شرط تأثیر مثبت آن: نیکوکاری و صالح بودن شخص ساکن اصفهان؛ و در غیر اینصورت: خاصیّت این طلسم، رنج رساندن و ضرر زدن به اشخاص مردم آزار:

طلسم شیخ بهایی در کوه صُفّه،برای حفاظت اصفهان از بلایای طبیعی (مانند سیل و زلزله)
طلسم شیخ بهایی در کوه صُفّه،برای حفاظت اصفهان از بلایای طبیعی (مانند سیل و زلزله)

 

«تصویر شیخ بهایی در جوانی – تابلوی چرمی»

شیخ بهاء الدّین محمّد عامِلی، مشهور و متخلّص به «بهائی» (که نباید آنرا با لقب پیروان گمراه فرقۀ پلید و کثیف بهائیّت، اشتباه گرفت؛ و آنها هیچ ارتباط زمانی و مکانی با آن بزرگوار نداشته اند)، در اوائل ترجمۀ فارسی کتاب”کشکول”(المَشمُولُ فی ترجَمَةِ الکشکولِ، ص22تا24 از رونوشت نسخۀ اصل فارسی و عاری از تحریف، بخطّ خود شیخ بهائی، غیر مطبوع (چاپ نشده، لندن) چنین نوشته است:

(پس از دیباچه ای در مدح شاه عبّاس صفوی – ره) :

((… وَ لَنِعمَ ما قالَ شَیخُ الشّـُعَراءِ السَّعدیّ ُ:

“پادشَه” سایۀ “خدا” باشد

سایه با رحمت، آشنا باشد

نشوَد نفْسِ خَلق،قابل خیر

گر نه شمشیر پادشا باشـد

هر صلاحی که در جهان باشد

اثــر “شـــاهِ” “با خـــدا” باشـد

– وَ اَقولُ:

ای “بهائی” زِ صَفوَتِ صَفوی

“اصفهان” مصدر”صفا” باشد

“زنده رود” و “کوه صُفّۀ” او

بَهرِ شَه، جملـه، در دعا باشـد

باغ “نقش جهان” زشاه عبّاس

گلشن “جاه” و “کِبریا” باشـد!

و مُناسِبَست این مَقامرا ذکر عظَمَت اصفهان، و آنچه از این حقیر (=شیخ بهایی) به مِنَصَّۀ (موقعیّت) ظهور پیوسته درآن، بهنگام قُدُوم مَوکِب (کاروان) همایونی از دارالمؤمنین قزوین، بدارالأعیانِ وَالإیمانِ اصفهان، در سَنَۀ هزار و ششم (1006ق) هجرت نبویّه – عَلیٰ هاجِرِها وَ آلِهِ الصَّلوٰةُ وَالسَّلامُ – و آن گویاست در صورت طلسمی از “شَرَف شمس” – به وِفق سِتَّة (مُندرِج در جدول ششگانه) – و حروف نام “اصفهان” (6حرف) و مادر مُخَدَّرۀ (=محترمۀ) حضرت موسیٰ(ع) – که نام نامی او رمز گشایش هر قفل و گره است، و اَظهَر و اَصَحّ آنستکه “یُوخابِد” باشد (6حرف) – و در اطراف این مربّع، دو سورۀ مبارکۀ کَوثر و نَصر نوشتیم، که قِرائت و کتابتِ هریک از آندو کریمه، راز غلبه بر خصم و حاسِدان است. و نیمروزی وقت ما در صعود از “کوه صفه” و یافتن مکانی درخور آن، که پنهان از چشم دزدان و دشمنان باشد و نصب آن سنگ در آنجا ممکن، صرف گشت؛ تا در این صُعودِ مسعود، بهترین مَوقِع (=موقعیّت) بر بالای صخره ای صَعبُ العبور انتخاب شد، که خود نتوانستیم بپیمائیم؛ بل، فرّاشان (=خادمان و همراهان) سلطانی، چون پلنگ خروشان، برآنجا جَسته و سنگ طلسم را به سارُوج (= ترکیب آهک و خاکستر و سفیده تخم مرغ) چنان محکم نصب ساختند که تا قیامت کس نتواند – جز خدای قهّار – آنرا از جای برکنار نماید! وهرکه قصد آن کند، از کوه صُفّه واژگون فروافتد و هلاک شود! و این در سال دهم جلوس شاه عبّاس کبیر- خلَّدَ اللهُ مُلکَهُ (=جاوید سازد خدا، پادشاهی او را) – شد؛ و طِلـَسم اینست:

 

طلسم شیخ بهایی در کوه صُفّه،برای حفاظت اصفهان از بلایای طبیعی (مانند سیل و زلزله)
طلسم شیخ بهایی در کوه صُفّه،برای حفاظت اصفهان از بلایای طبیعی (مانند سیل و زلزله)

«طلسم شیخ بهایی – عکسبرداری از نسخۀ رونوشت دستخطّ اصلی»

و چُنان نصب شد که مُشرِف باشد بر شهر اصفهان، از آن نقطۀ کوه که تمام شهر دیده شود. و قِطعَۀ زیر بدین مُناسَبَت سروده شد، لِمُؤَلِّفِهِ الحَقیرِ (یعنی: قطعه شعر، ازخود شیخ است) :

چون “صَفاهان” شده از لطف “سِکَندَر” بُنیان

“صَفَویّه” زده بر”خاتَمِ”آن “نقشِ جَهان”(1)

اَمر ِ”عبّاس کبیر” ش ، به “بهاء الدّین” است

تــا کـــــنـــد چـــــارۀ آســــــودگی مــــــردم آن

به “طلسم جَبَل صُفّه” ، نـــمـــودم آنـــــــــرا–

زِ “بلایای سماوات و زمین”، امـــن و امــان!

هر کِه “صالِح” بُــوَد و “نیک” ، بیابَد ثمرَش

هر که “آزار دهد کس” ، رَسَدَش رنج و زیان!

بَهر ِ تاریخ ِ ورودِ “تختِ عبّاس”، بـــگــــو:

«شده از مَیل زمانه،اصفهان نصف جهان»(2)

————————————————–

1- شیخ بهائی(ره) در این بیت اشاره به این دارد که اصفهان (یا سپاهان) همان “اسکندریّه ایران” بوده و ساخت این شهر یا پایگاه فرهنگی – چنانکه اِبن رُسته (جغرافیدان و مورّخ اصفهانی قرن سوّم هجری قمری) در “الاَعلاقُ النفیسَة” (= مطالب دلپسند و ارزشمند)، و دیگر مورّخان گفته اند – از خدمات فرهنگی “اسکندر مقدونی” بوده است (اَعلاق نفیسه، ترجمه: دکتر حسین قره چانلو، چاپ امیرکبیر، 189).

توضیح: در مصراع دوّم، لفظ “نقش جهان”، دارای ایهام است؛ یعنی: یک معنای آن، همان “نقش زدن” شکل “جهان” بر روی “خاتم” (نگین) پادشاهی اصفهان است؛ و دیگری، همان باغ یا میدان “نقش جهان” معروف است، که از عهد صفویّه تا کنون، هنر یا صنایع دستی “خاتم کاری” در اطراف آن و در عِمارات آن، رایج بوده و به چشم می خورده است.

2- جمع ابجدی مصراع آخِر، که مادّه تاریخ انتقال پایتخت صفویّه از قزوین به اصفهان باشد، برابر است با: 1006 هجری قمری. سیّد احمد سجّادی.

درباره ی admin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *