خانه / مطالب علمی / مطالبی درباره خدایان باستانی و فرازمینی ها,خدایان و اسطوره های یونان باستان

مطالبی درباره خدایان باستانی و فرازمینی ها,خدایان و اسطوره های یونان باستان

در این پست از سایت antique-book-treasure.ir مطالبی درباره خدایان باستانی و فرازمینی ها,خدایان و اسطوره های یونان باستان را برای شما عزیزان قرار دادیم . در این مطلب قصد داریم شما را با خدایان و اسطوره های یونان باستان و بیگانگان باستانی و فرازمینی ها آشنا کنیم ./

مطالبی درباره خدایان باستانی و فرازمینی ها,خدایان و اسطوره های یونان باستان
مطالبی درباره خدایان باستانی و فرازمینی ها,خدایان و اسطوره های یونان باستان

مطالبی درباره خدایان باستانی و فرازمینی ها,خدایان و اسطوره های یونان باستان,خدایان باستان,اسطوره های یونان باستان,فرازمینی ها,اطلاعاتی درباره خدایان باستان,خدای باستان و فرازمینی ها,خدایان یونان باستان

مطالبی درباره خدایان باستانی و فرازمینی ها,خدایان و اسطوره های یونان باستان

مطالبی درباره خدایان باستانی و فرازمینی ها,خدایان و اسطوره های یونان باستان
مطالبی درباره خدایان باستانی و فرازمینی ها,خدایان و اسطوره های یونان باستان
مطالبی درباره خدایان باستانی و فرازمینی ها,خدایان و اسطوره های یونان باستان
مطالبی درباره خدایان باستانی و فرازمینی ها,خدایان و اسطوره های یونان باستان
زئوس»، «سوریا»، «ثور»، برای هزاران سال، اسطوره‌های باستانی، خدایانی را شرح داده‌اند که از بهشت‌ها نازل شدند.
– همواره کسی هست که از آسمان نازل شده آن هم با صداهایی مهیب. با تندر، با آتش، با دود.
– همیشه از قدرتمندترین و جادویی‌ترین مکان ممکن آمده‌اند. از ستاره‌ها.
اما این موجودات اساطیری که بوده‌اند که قلمرو آسمانها را با قدرتهای ماورایی خود در اختیار داشتند؟
– همیشه این سوال هست که آیا صاعقه «زئوس»، یا چکش «ثور»، سلاح واقعی بوده‌اند؟
آیا پیشینیان ما خدایان را بر اساس تصورات خودشان ساخته‌اند؟ یا اینکه آنها به سادگی اتفاقی را گزارش داده‌اند که برای آنها واقعی بوده است؟
– پیشینیان ما فضایی‌ها را به عنوان خدایان، تعبیر کرده‌اند، چون این تنها راهی بوده که آنها میتوانسته‌اند شرح بدهند که شاهد چه چیزی بوده‌اند.
به ادامه مطلب بروید
 

مطالبی درباره خدایان باستانی و فرازمینی ها,خدایان و اسطوره های یونان باستان
مطالبی درباره خدایان باستانی و فرازمینی ها,خدایان و اسطوره های یونان باستان

تروا»، ترکیه. صد و پنجاه سال است که این شهر کوچک، مرکز یکی از بزرگترین یافته‌های باستانشناسی در تاریخ مدرن است: امکان یافتن شهر افسانه‌ای «تروی. در 1868 باستانشناس آماتور «هانریش شلیمان»،  مدعی یافتن جایی شد که به باور او شهریست که مکان جنگ تروا بوده است، یکی از بزرگترین قطعات ادبیات کلاسیک شعر حماسی «هومر»: «ایلیاد»  نگاشته شده در قرن هجدهم پیش از میلاد، «ایلیاد» هومر درباره جنگ بزرگی میگوید که مولود خدایان حسود بوده است  در حالیکه بسیاری از محققان برجسته معتقدند که داستان «جنگ تروا»، تنها یک کار تخیلی است، اما «شلیمان» مصمم به اثبات اسطوره به عنوان یک حقیقت بود.

کشف «هانریش شلیمان»، دنیای باستانشناسی را تکان داد. با تکیه به یک کپی از «ایلیاد»، او تنها تصمیم گرفت «تروی» را پیدا کند. پس شروع به حفاری گودال بزرگی و وقتی این کار را کرد، «تروی» واقعی را پیدا کرد

اما اگر داستان «هومر» واقعیت داشته باشد، چه چیزی در باره سایر افسانه‌ها و اساطیر یونان به ما خواهد گفت؟ آیا آنها هم ممکن است حقیقی باشند؟ آیا خدایان و الهه‌های قدرتمند واقعا وجود داشته‌اند؟ و اگر اینطور بوده است، از کجا آمده‌اند؟  «هلاس» هم به عنوان «یونان» شناخته میشود. هر روز، هزاران توریست از معابد و بناهایی که به افتخار خدایان باستان ساخته شده‌اند دیدن میکنند. آکروپولیس ، دلفای ، پارتنون  معبد آپولو. این مکانهای باستانی بازتاب دهنده قدرت احترام برانگیز موجوداتی‌ست که بر اساس اساطیر، حکمرانان جهان در هزاران سال پیش بوده‌اند.

 

وقتی به بسیاری از اسطوره‌ها در سراسر دنیا نگاه میکنید، میبینید که همه داستانهایی از «خدایانی» است که از آسمان فرود آمده‌اند.

توصیفات زیبایی هست از شیوه جابجا شدن خدایان به همان کیفیتی که به زمین فرود آمده‌اند. شما یک احساسی از فرود را از آنها میگیرید اما به شیوه‌ای که انگار در حرکتی فرا بُعد زمان هستند. انگار که فقط اتفاق افتاده.

اگر یونانیان باستان داستانهایی را اختراع کرده‌اند از خدایانی که دست به اقدامی اولیه برای توصیف جهان خودشان زده‌اند..چگونه میتوان پدیده‌هایی مشابه را که در مناطق و و فرهنگهای گوناگون در سراسر جهان وجود دارند را توضیح داد؟ آیا همه اینها یک تصادف محض است؟ یا اینکه منشاء یکسانی برای این خدایانی که ظاهرا از آسمان به زمین سفر کرده‌اند؟

 

 

کهن ترین تمدنی که ما داریم، در  3800 سال پیش از میلاد است (تصویر 25). «سومریها» در واقع توصیفات بصری‌ای از این موجودات به ما داده‌اند و از زمانی گفته‌اند که در کنار این خدایان زندگی میکرده‌اند (تصویر 26). آنها خدایانشان را «آنوناکی» مینامیده‌اند که این به سادگی یعنی: «آنها که از بهشت به زمین آمدند». 

اسطوره‌شناسی‌ها پر است از فصول خدایانی که به زمین آمده‌اند. منظورم این هست که چون اسطوره‌شناسی بسیار مشتاق دانستن ارتباط بین خدایان و انسانهاست، لازم هست که روابط و ارتباطات زیادی بین هر دوی آنها برقرار بوده باشد (
در کتاب چاپ سال 2000، «اودیسه خدایان»، «اریک وان دانیکن» ، در باره این صحبت میکند که مقدسترین کتابهای جهان ، پر است از توصیفات، نه تنها از خدایان، بلکه از موجودات فوق‌طبیعی که با انسان در تماس بوده‌اند.

چندین هزار سال پیش، وقتی که پدران ما هنوز بدوی بودند، موجوداتی فرازمینی به سیاره ما نازل شده‌اند. و به خاطر تفسیر غلط از تکنولوژی، پدران ما فکر کرده‌اند که این موجودات فرازمینی باید نوعی خدا باشند.

کوه «اولمپ» مرتفع‌ترین قله «یونان» بر اساس اسطوره‌های باستان، اینجا ماوای خدایان بوده است. همینجا بر قله «اولمپ» بود که «زئوس» بر تخت خود نشست و سرنوشت انسان بی خرد را رقم زد

هر جا که ما به کوه «اولمپ» میرسیم، قصر باشکوهی توصیف شده، که به قولی بر قله کوه «اولمپ» قرار داشته و دیوارهای این معبد همیشه از طلا و یا نقره میدرخشیده‌اند و همینطور هم با نورهای ریز بسیاری که به عنوان جواهرات توصیف شده. حالا اگر شما از نگاه مدرن به این مطلب نگاه کنید، چه میشود اگر این قصر، کوه «اولمپ»، لزوما قله کوه نباشد، بلکه در واقع یک «کشتی فضایی» باشد چون اینطور توصیف شده که گاهی تندر مهیبی در کوه «اولمپ» شنیده میشد و کل قله از جا کنده میشد.

اگر کوه «اولمپ» ماوای میهمانان خارجی بوده، آیا «زئوس» هم میتوانسته رهبرشان باشد؟ بر اساس هر دو کتاب «ایلیاد» و «اودیسه»، «زئوس» اغلب با یک میله درخشان در دست توصیف شده است

به نظر میرسد که سلاحی بسیار قوی بوده، چون او میتوانسته، همه یک شهر را با این سلاح صاعقه‌اش نابود کند (همچون «زئوس»، برادرش «پوزیدون»، خدای دریاها، مجهز به نیزه‌ای سه شاخه بود (

او قادر به ایجاد سونامی بود، موجهایی بلند که با این سلاح ایجاد میکرد. این چنگک سه شاخه «پوزیدون»، به نظر میرسد که چیزی بیش از یک چنگک بوده.

بنابراین آیا ممکن هست که عمود صاعقه و چنگک، هر دو نوعی از یک دستگاه انرژی مستقیم باشند؟

قابل بحث‌تر از همه، یکی از مهمترین خدایان یونانی‌ست به نام «آپولو» که در آسمانها به وسیله ارابه آتشینش پرواز میکرد

«آپولو» در ابتدا آموزگار یونانیهای جوانی بود که در آنجا زندگی میکردند. او به آنها یاد میدهد که چگونه بناهایی روی تپه‌ها بسازند. او به آنها یاد میدهد که چگونه جاده بسازند. به آنها ستاره‌شناسی یاد میدهد.

 

قرنها بعد وقتی که «رم» بر اروپا و سرزمینهای مدیترانه‌ای حکم میراند، و از قرن اول پیش از میلاد تا قرن هفتم پس از میلاد، «رُمی‌ها» بیعتی مشابه یونانیها با خدایان داشتند. «زئوس» حالا به نام «ژوپیتر» شناخته میشد. «پوزیدون»، «نپتون» خوانده میشد. اما «آپولو»  برای هر دو ملت «رُومی» و «یونانی» به همان نام شناخته میشد. تصادف؟ یا همانطور که اغلب نظریه‌پردازان فضانوردان باستانی به آن معتقدند، واقعه‌ای تاریخی از موجوداتی قدرتمند بوده که در هزاران سال پیش به زمین آمده‌اند؟

ما میدانیم که فرازمینی‌ها بیشتر به شکل منبعی از آنچه که آنها خدا میخوانند، محسوب میشوند. چطور به اینجا آمده‌اند؟ ظاهرا در چیزی شبیه به یک وسیله پرواز (

آنچه که در اسطوره‌ها ترسیم میکنیم، در افسانه‌ها به دست می‌آوریم، داستانهایی باور نکردنی هستند. اتفاقاتی باور نکردنی و هر موجود فرازمینی، هر غریبه باستانی که به زمین آمده، شامل آن میشود؛ چرا که این یک اتفاق غیرمعمول هست که برای همیشه ثبت شده.

اگر داستانهای خدایان یونان و رم واقعی باشند، آیا شواهد وجودشان ممکن است در نقاط دیگری از جهان هم یافت شود؟ اگر یافت شود، پس آنها کجا رفته‌اند؟

 

 

 

 

 

در سواحل شمال غربی فرانسه، درست در جنوب «بریتنی»، یکی از مهمترین مکانهای ماقبل تاریخ در اروپا آرمیده است. در دهکده ساحلی «کارنَک»، بیش از 3000 سنگ عظیم به ردیف در کنار هم و در دو مایل امتداد یافته‌اند سنگهای «کارنَک» از صخره‌های محلی بریده شده، فرم داده شده و برآورد میشود که متعلق به 4500 تا 2500 سال پیش از میلاد باشند، یعنی در پایان عصر پارینه سنگی. آنها بزرگترین مجموعه سنگهای ایستاده در جهانند.

باستانشناسان از اینهمه سنگ عظیم در «کارنَک» متحیرند. کاملا واضح هست که یک پروژه عظیم از بلوکهای غول‌پیکری بوده با وزن 50 تا 100 و حتی بالای 350 تن. افسانه‌ها حکایت از این دارند که غولها «کارنَک» را ساخته‌اند، اما شما متحیر میمانید که منظور واقعی این سنگهای عظیم چه بوده،  و چرا انسانهای ماقبل تاریخ همه این سنگهای عظیم‌الجثه را جابجا کرده‌اند و در راستای هم اینجا در «کارنَک» گذاشته‌اند؟

هزاران سنگ بزرگ در الگوی جالبی منظم شده‌اند. همه به شکلی جالب ردیف شده‌اند که مثلثهایی را فرم میدهند که تنها میتوانند از بالا قابل دیدن باشند. این چیدمان سنگها میتوانسته راهی برای ارتباط با موجودات فضایی بوده باشد.

شاعر یونان باستان، «پیندر» ، از یک فرود آسمانی به نام «هایپربوریا» نام میبرد، در منتها الیه شمال، جایی که خورشید بیست و چهار ساعت در روز میتابد. افسانه‌ها میگویند که «آپولو» به «هایپربوریا» میرود سوار بر ارابه آتشینش، در بیست سال یکبار.

 

 

 

«آپولو» به یونانیها میگوید: «بسیار خوب من باید بروم. به دیدن مردمی دیگر. باید بروم و به آنها هم آموزش بدهم». و آنها از او میپرسند که: «خوب کجا میروی؟» و او هم میگوید: «باید بروم به جایی که در ماورای جایی‌ست که باد شمالی از آنجا می‌آید. سرزمین هایپربوریا».

با وجود اینکه اغلب باستانشناسان بر این باورند که سنگهای «کارنَک» نقشهای گورستان هستند، اما نظریه‌پردازان فضانوردان باستانی میگویند که این سنگها مشخصا در یک فرم خاص هندسی قرار

بسیاری از این زمینها قرنهاست که وجود دارند و تنها چند سال پیش در فرانسه شروع کردند به عکسبرداری هوایی از کل «بریتنی» با هلیکوپتر. و وقتی عکسها را کنار هم گذاشتند ناگهان کسی متوجه شد که این تصادفی نیست فاصله خطوط همیشه یکسان هست 2860 متر یا دقیقا نصف 2860 متر زاویه‌ها همیشه یکسان هستند. زاویه‌ای فیثاغورثی. همه آن یک نمودار عظیم هندسی است، از دوران پارینه سنگی، که این را غیرممکن میکند. مردم عصر حجر هیچ تصوری از مثلث فیثاغورث نداشته‌اند. فیثاغورث در 420 سال پیش از میلاد بوده.

مطالبی درباره خدایان باستانی و فرازمینی ها,خدایان و اسطوره های یونان باستان
مطالبی درباره خدایان باستانی و فرازمینی ها,خدایان و اسطوره های یونان باستان

 

 

 

با توجه به اینکه نظم هندسی سنگهای «کارنَک» تاریخی پیش از فیثاغورث دارند با فاصله زمانی بیش از دو هزار سال، یک سوال باقی میماند: چرا این سنگها در چنین نظمی قرار گرفته‌اند؟

سنگهای «کارنَک» یکی از معدود اشیائی در کره زمینند که قابل دیدن از فضا هستند. اینها نقشهای ایده‌آلی هستند برای هر نوع وسیله هوایی که این پایین به زمین نگاه کند. بسیاری از توریستهایی که به «کارنَک» می‌آیند، میگویند که میتوانند در حقیقت یک انرژی را که با این سنگهای گرانیت همراه هست حس کنند. چطور این مردم باستانی در باره این انرژی میدانسته‌اند؟ آیا این ممکن هست که حتی آنها قادر به استفاده از این انرژی برای جابجایی این سنگهای غول‌پیکر بوده باشند؟

نظر من این هست که اینها به منظور خاصی ایجاد شده. فرازمینی‌ها به پیشینیان ما گفته‌اند که این کار، یا آن کار را بکنید. این فرازمینیها نبوده‌اند که خطوط سنگی را ساخته‌اند، این کار انسان است، اما به دستور فرازمینیها.

آیا سنگهای «کارنَک»، سنگ نشانه‌ای برای فضانورد باستانی به نام «آپولو» بوده است؟که فضاپیمایش را در ارتفاعی بالای زمین به پرواز در می‌آورده؟

اگر خدای یونانی «آپولو» ، واقعا نوعی خارجی باستانی بوده باشد، ممکن هست که این سنگها در «کارنَک» یک جهت‌یاب بوده‌اند که جهت شمال را نشان میداده‌اند به سوی «هایپربوریا»ی خدایان باستان.

 

بیش از 1000 مایلی شمال «کارنَک»، سرزمینهای اسکاندیناوی واقع شده است. سرزمین مردمی باستانی به نام «نورس». «نورس»ها قبیله‌های آلمانی بودند که در جایی زندگی میکردند که امروز به عنوان «سوئد»، «دانمارک»، «ایسلند» و «نروژ» شناخته میشوند. افسانه‌های «نورس» حاکی از فتوحات جنگجوهای غیوری است با سلاحهایی پیشرفته و تکنیکهایی پیچیده با سیستم جهت‌یابی. درست مثل یونانی‌ها، افسانه‌های «نورس» نیز شامل موجودات فوق طبیعی است. جهانهایی دیگر و خدایانی قدرتمند. اما مثل رُمی‌ها، آیا ممکن است که افسانه‌های «نورس» به خدایانی متفاوت اشاره نداشته و منظورشان همان خدایانی باشد که به وسیله یونانیها هم تصویر شده‌اند؟

شماری از تشابهات بین اساطیر یونان و اساطیر «نورس» وجود دارد. و بسیاری از این خدایان در هر دو، قابل شناسایی هستند. و بسیاری از همان کارها را انجام میدهند.

توصیف خدای «وایکینگ»، یعنی «اودین»، خدای جنگ، مرگ و دانش و خدای یونانی «زئوس»، شباهتهایی زیاد دارند

«زئوس» و «اودین» هر دو خدایانی با عنوان پدر آسمانی هستند. اینها در آسمانها با ارابه‌هایشان در پروازند، چون که وابسته به خورشیدند یا الهی‌اند .طلیعه‌دار بسیاری از باورهای مذهبی، خورشیدپرستی است. مردم باستان میدانسته‌اند که حیات از خورشید پدید آمده. پس این یک راز بزرگ و یک منبع بزرگ پرستش

 

چیزی که شما به آن دست پیدا میکنید تنها یک پرهیز کوچک نیست، بلکه شما واقعا دارید یکی از باورهای اساسی را پایین میکشید. این شخصیت بسیار مهمی هست. بنابراین هر کسی که در ورای «اودین» یا «زئوس» بوده، یک شخص یا یک موجود مقدس بوده که در این فرهنگها مشترک هست. و این کاملا روشن هست که هر کس که الهامبخش اسطوره «زئوس» یا «اودین» بوده، کسی بوده که سهم بینهایت بزرگی در ایجاد هر دو تمدن داشته. پس این موجود قطعا در تمام اروپا شناخته شده بوده.

نظریه‌پردازان غریبه‌های باستانی همچنین به تشابهاتی پیچیده بین سلاحهای هر دو فرهنگ خدایان «نورس» و «یونان» اشاره دارند. در کنار سلاحهای «اودین»، نیزه‌ای بود که هرگز خطا نمیکرد. «ثور»، خدای «نورس»، خدای طوفان، استقامت و حاصلخیزی است که «چکشی» قدرتمند در دست دارد.

درست در اینجا ما یک همبستگی داریم. یک ارتباط، چون نه تنها «زئوس» یک «عصا»ی صاعقه دارد، بلکه «اودین» هم همان را دارد و «ثور» هم همینطور، او هم یک «چکش» دارد «ثور» چکشی دارد که میتواند با آن همه چیز را له کند، نابود کند و البته این چکش خیلی نزدیک هست به توصیف عصای صاعقه‌ای که زئوس هم دارد

باید بفهمیم که این حکایت عصای صاعقه «زئوس» یا چکش «ثور» سلاحهای واقعی بودند، درست مثل همانها که ما امروز داریم یا نه سلاحهای اشعه‌ای انرژی مستقیم یا تولید شده از نوعی واقعی از صاعقه که از فضاپیما خارج میشوند؟

اما چنین تشابهاتی محدود به اسطوره‌های «یونان» و «نورس» نیست. در «هند»، حماسه باستانی «ماهاباراتا»، ملاقات خدایانی را توصیف میکند که واجد تکنولوژی پیشرفته سفرهای فضایی هستند …در قسمت دوم انها را توضیح خواهیم داد..

در کتاب باستانی چند هزار ساله ماهاباهاراتها 
در این کتاب شما میتوانید شهرهای عظیم چند هزار ساله‌ای را ببینید که سیاره ما را محاصره کرده‌اند. آنها از کلمه «شهر» استفاده کرده‌اند، چون هیچ کلمه‌ای برای توصیف کشتی فضایی مادر، نداشته‌اند. و ناگهان، از این شهرهای فضایی، فضاپیماهای کوچکتری بیرون می‌آیند. البته که در هند باستان، هیچ کلمه‌ای مثل «فضاپیما» وجود نداشته، بنابراین آن را «ویمانا» نام گذاشته‌اند).

متن کهن کتاب عبری، هم پیامبری را توصیف میکند که در آسمان و با ماشینی پیچیده سفر میکرده است ().
«یونس» (اینوک) کیست؟ هفتمین پیامبر پیش از «نوح» در متون کهن است. شامل «تورات» که کتاب جامعه یهودی است. «یونس» تنها با دو فراز توصیف شده و بس. این فرازها هم میگویند که «خداوند» او را با خود و در ارابه‌ای آتشین به بهشت برد.

اما تکنولوژی تنها ویژگی مشترکی نبود که این موجودات باستانی داشتند. بر اساس افسانه‌ها، خدایان از ارتباط جنسی با انسان لذت میبردند. اما اگر غریبه‌ها زنان جامعه انسانی را به عنوان شریک جنسی خود انتخاب کرده‌اند، انگیزه‌شان چه بوده؟ و ثمره این مواجهه چه میتوانسته باشد؟ اسطوره‌های باستانی پر از حکایاتی است از خدایانی که بر زمین نازل شده‌اند تا با انسان درآمیزند.

بر اساس بسیاری از منابع، شامل اساطیر «نورس»، اساطیر «یونان» و حتی «انجیل»، ما داستانهایی داریم از فرزندان خدا یا خود خدایانی که از کوه «اولمپ» به زمین آمده‌اند. آنها جذب دختران انسان شده‌اند.

به ادامه مطلب بروید

مطالبی درباره خدایان باستانی و فرازمینی ها,خدایان و اسطوره های یونان باستان
مطالبی درباره خدایان باستانی و فرازمینی ها,خدایان و اسطوره های یونان باستان

 

وقتی همه این داستانها اتفاق افتاده، و وقتی زنان با این خدایان هم‌آغوش شده‌اند، که در متون مختلفی در سراسر دنیا هم میتوان آنها را پیدا کرد، این زنان در واقع با «فرازمینیها» رابطه جنسی داشته‌اند نه با «خدایان». چون «خدایانی» در کار نیست.

بر اساس «ایلیاد» اثر «هومر»، شهروندان «اسپارت»، مشهور بودند به داشتن جنگجویانی سلحشور و زنانی زیبا. «زئوس»، خدای آسمانی قدرتمند یونان،  دلبسته انسانی شد به نام «لیدا». یک بعد از ظهر در حالیکه «لیدا» به تنهایی در یک باغ قدم میزد، «زئوس» به یک «قو» تبدیل شد. او را در بالهای قدرتمند خود پوشاند و با او درآمیخت). تنها مدتی بعد بود که «لیدا» دریافت که او به وسیله یک «خدا» باردار شده است.

 

 

 

وقتی به اسطوره‌های یونان توجه میکنید، و حتی بسیاری دیگر از اسطوره‌های سراسر دنیا، میبینید که همه داستانهایی از خدایانی هستند که از آسمان به زمین آمده‌اند و رابطه‌ای جنسی با انسانها برقرار کرده‌اند و به عبارتی نسل جدیدی از انسان را ایجاد کرده‌اند.

زاد و ولد حاصل از این جفتگیری‌ها توسط مردم باستان به عنوان «نیمه خدایان» نام گرفته است. متخصصان میگویند که «نیمه خدایان» موجودات دورگه فوق طبیعی بوده‌اند از «انسان» و منشائی «خارجی». یونانیان باستان معتقدند که این موجودات منحصر به فرد بوده‌اند و مقدر بوده است تا کارهای بزرگی را به انجام رسانند.

سنتی در بسیاری از تمدنها وجود دارد که میگوید کودکان به خصوصی از نوع بشر بوده‌اند که به نوعی «انسان» نبوده‌اند اما یک ارتباطی با ستاره‌ها داشته‌اند، در قلمروی ماورای زمین. و این ویژگی به نظر میرسد که از تولد با آنها بوده و به شکلی به نظر میرسد که در ارتباط با یک مولفه «دی.ان.ای» بوده باشد که شاید علم باید به آن توجه کند و در باره آن مطالعه داشته باشد.

برخی از قدیمیترین داستانهای خدایان و تداخلات ژنتیکی انسان در متون کهن «هندو» قابل شناسایی است (

در متون باستانی «سنسکریت» هند، این داستان را میبینیم: ملکه‌ای به نام «کونتی»، با یک موجود آسمانی در می‌آمیزد، یک موجود فضایی که به عنوان پسر خدا شناخته میشده (). محصول این آمیزش، «کارنا»ست (که یکی از قهرمانان حماسه هندی «ماهاباراتا»ست.

 

احتمالا معروفترین نیمه خدا، خدای یونانی «هراکلیس» است که همچنین به عنوان «هرکول» رُمی هم محسوب میشود («هیراکلیس» نیمه انسان – نیمه خدا بود، که از اجماع «زئوس» و زنی عادی پدید آمد، به نام «السمینی»بیشتر باستانشناسان، اغلب داستان نیمه‌خدایان را (به عنوان تخیلات، رد میکنند. اما نظریه‌پردازان فضانوردان باستانی معتقدند که این حکایات، بازتابی از موجوداتی زنده هستند.

اینگونه داستانها در بینش سنتی باستان، معادلی هم در دنیای مدرن دارد به عنوان خارجیان نیمه خدای فرازمینی که بخشی از حکایت «یو.اف.او»های مدرن است. جالب توجه هست که ما در گزارشهای مدرن،) دقیقا همان معادلها را در حکایات باستانی پیدا میکنیم. این نشان میدهد که ما با واقعیت روبرو هستیم. تنها با داستانهایی تخیلی روبرو نیستیم.

نظریه‌پردازان فضانوردان باستانی میگویند که واژه «کودکان ستاره‌ای»، راه دیگری‌ست برای توصیف زاد و ولد انسان و موجوات فضایی باستان. آنها میگویند که در عرف دوران اولیه هر مذهب اصلی در دنیا، «کودکان ستاره‌ای»، در رابطه با موجودات فوق طبیعی بوده‌اند به نام «خدایان».

«کودک ستاره‌ای»، اغلب در متون کهن استفاده شده، در زمانی که زنی در رابطه با «فعل و انفعالی» الهی با یکی از خدایان قرار گرفته، که اغلب نتیجه آن بوده که این زن باردار میشده بدون اینکه با کسی آمیزش داشته باشد). خوب، آیا چنین چیزی اصلا ممکن هست؟ البته که هست. بارداری مصنوعی امروزی! () این آن چیزیست که امروز اتفاق می‌افتد. شما دیگر نیازی ندارید حتما آمیزش جنسی داشته باشید تا بتوانید بچه‌دار شوید. و ما دقیقا همین توصیف را در هزاران سال پیش هم داشته‌ایم که یک زن، بدون اینکه با کسی معاشقه داشته باشد، ناگهان باردار شده، اما سوال این است که چطور چنین چیزی ممکن هست؟

آیا خارجیهایی که در دوران باستان، به زمین آمدند، از تکنولوژی پیشرفته استفاده میکرده‌اند؟

در اسطوره‌های یونان، شما با بسیاری از داستانهای عجیبی مواجه میشوید از «سنتورها» (قنطورس)، «سایکلوپ»ها) و موجودات عجیب ژنتیکی نیمه انسان و نیمه حیوان). شما ناچارید که حداقل در باره این مسئله فکر کنید که یک امکان از یک مهندسی ژنتیک ممکن است در جریان بوده باشد که دقیقا هیولایی را در گذشته به وجود آورده ().

در بعضی از متون تمدنهای باستان، داستانهایی را میبینیم از هم آغوشی بین موجودات فرازمینی و انسان، که موجب تولد دیوها و غولها یا موجودات مشابه دیگری میشود). و چرا اینطور است؟ من فکر میکنم دلیلش آن هست که در حقیقت این اتفاقات در گذشته رخ داده.

آیا داستانهای موجودات عجیب، نیمه انسان، نیمه دیو) ریشه در حقیقت دارد؟ اگر اینطور است، آیا هیچ شواهدی از این غولهای دورگه واقعا وجود دارد؟
«لاولاک»، نِوادا. در اوایل دهه 1800، افسانه‌های بومی نقل شده توسط سرخپوستان «پایوت»، در باره نسلی از غولها میگوید که به وسیله قبیله آنها برانداخته شده‌اند. افسانه میگوید که این اتفاق با به دام انداختن غولها در یک غار رخ داده است، تیر انداختن به سوی آنها و سپس روشن کردن آتشی بزرگ در دهانه غار. شواهد این قتل عام همچنان دست نخورده تا اوایل قرن بیستم باقی مانده بود (ت

غار «لاولاک»، اولین بار به دست بومیهای گله‌داری) که به دنبال مدفوع خفاش برای استفاده زمینهایشان بودند پیدا شد.

به دنبال یافتن کود مناسب برای زمینهایشان، این گله‌داران نزدیک به ده فوت از خاک کود دار را از منبع آن در غار جابجا کردند.

آنها چیزی بیش از 40 تا 50 نفر را در داخل این غار پیدا کردند. یکی از آنها اینطور که گفته شده، 7 فوت و هفت اینچ قد داشته. همه آنها موهای بلند سرخ رنگی داشته‌اند و کاملا غول بوده‌اند (

اگر این اسکلتها بقایای غولهای سرخ موی افسانه‌ای باشند،) آیا آنها میهمانانی از منظومه‌هایی دور بوده‌اند؟

 

مطالبی درباره خدایان باستانی و فرازمینی ها,خدایان و اسطوره های یونان باستان
مطالبی درباره خدایان باستانی و فرازمینی ها,خدایان و اسطوره های یونان باستان

در قرن نوزدهم، اسکلتهای غول آسای بسیاری بر اساس نقل قولها در منطقه غرب میانه (آمریکا) و همینطور در بخشی از کلیفرنیا و در اطراف دره مرگ پیدا شده. و اسکلتهای این مکان، که در «لاولاک» پیدا شده، یکی از معدود یافته‌هایی هستند که واقعا توسط یک دانشگاه معتبر حفاری شده‌اند.

باستانشناسان مجمع تاریخ نوادا و دانشگاه کلیفرنیا معتقدند که این غار از دوران هزار و پانصد پیش از میلاد تا چند صد سال قبل از اینکه سفیدپوستان به قلمرو «نوادا» وارد شوند، مسکونی بوده است (هفتاد و پنج مایل دورتر از غار، یک موزه محلی (، حاوی چندین جمجمه است که برخی معتقدند که بقایای غولها هستند.

در داخل این کابینت، سه جمجمه قرار دارد که از غار «لاولاک» بدست آمده (. وقتی برای بار اول این جمجمه‌ها را میبینید، به نظر خیلی طبیعی میرسند. تا اینکه ما اینجا شروع به مقایسه استخوان «فَک» با این مدل دندانپزشکی یک انسان بالغ میکنیم که میبینیم این استخوانهای فَک، به شکلی غیرطبیعی، بزرگ هستند). و اینها واقعا جمجمه‌های مردم غول‌آسایی هستند (ت که احتمالا 7 و یا حتی 8 فوت قد داشته‌اند. یکی از موارد غریب در باره این جمجمه‌ها این است که هیچکدام در واقع در معرض تماشا در موزه قرار ندارند. و اینجا در این کابینت پنهان شده‌اند. حالا، ما نمیدانیم که این واقعا به خاطر احترام به سرخپوستان آمریکایی‌ست، یا اینکه یک چیز غیرطبیعی در باره این جمجمه‌های غول‌آسا هست، که آنها نمیخواهند در معرض تماشا باشد.

آیا استخوانهای «نوادا» شاهدی هستند بر نسلی از غولها که در اویل تاریخ انسان وجود داشته‌اند؟ اگر اینطور بوده است، آیا ممکن است که این غولها فرستادگان فرازمینیها بوده باشند؟ (بر اساس متون عبری ، یک چنین غولی، در دره «ایلاه» در حدود دو هزار و پانصد سال پیش ظهور کرده است. هر صبحگاه، به مدت 40 روز یک غول فلسطینی با قدی بیش از 9 فوت اسرائیلیان را به جنگ فرا میخوانده است (. نام او «جالوت» بود. 

«داوود» (تصویر 119) و «جالوت» (، یکی از آن بخشهای «انجیل» هستند که باعث تعجب شما میشود که اینجا چه خبر است. این فقط یک استعاره هست؟ یا اینکه ما با یک تفسیر بنیادین مواجهیم؟ در این مقوله، «جالوت» باید حتما یک موجود غول پیکر باشد (. سوال این است که: «این نمیتواند انسان باشد. پس چه هست؟»

پیروزی خیره کننده «داوود» بر «جالوت»، افسانه‌ای محض قلمداد شد تا اینکه باستانشناسان شواهدی ارائه دادند که میگفت این اتفاق حقیقتا رخ داده است). در دامنه‌های «تل صافی» اسرائیل (، دانشمندان خندقی را یافتند که میتوانسته زمانی، دژ محافظ فلسطینیها بوده باشد. در همان حوالی، آنها قطعاتی از سفال را یافتند با حکاکی نام «جالوت» بر آن ). آزمایشات نشان داد که سفالینه، همزمان است با دورانی که در «انجیل» شرح داده شده. نظریه‌پردازان فضانوردان باستانی میگویند که این سندی غیر قابل خطا از غولهای فرازمینی در زمان «انجیل» است. و آنها همچنین میگویند که داستان بسیار بیش از اینهاست.

رایجترین سازه سنگی شناخته شده، مدل «دُلمن» است. تصور میشد که نوعی آرامگاه باشد، آنها را در اروپا، خاورمیانه، آمریکای جنوبی و آسیا میتوان یافت آیا این بناهای سنگی عظیم میتوانند ویرانه‌های غولها باشند؟

باستانشناسی متمایل به استفاده از کلمه «دُلمن» است اما این بناها به صورت رسمی و سنتی به عنوان «آرامگاه غولها» شناخته میشوند.

یک «دُلمن» فرمی شبیه به کلمه یونانی «عدد پی» در قسمت بالایی دارد و از بلوکهای عظیم آهکی ساخته شده. و حتی امروز هم ما متحیریم از اینکه کسی توانسته باشد اینها را ساخته باشد، و در تعجبیم که چگونه آنها را راست روی هم گذاشته‌اند  و اینها در دوران میانه «عصر برنز» ساخته شده‌اند که تقریبا 2000 تا 1500 سال پیش از دوره ماست بنابراین با دیدن چیزهایی از این دست، مردم به این فکر می‌افتند که اینها باید به دست غولها ساخته شده باشند. یعنی مردم عادی نمیتوانسته‌اند این کار را انجام دهند.

آیا ما با نوعی از استعاره روبرو هستیم؟ یا اینکه با یک شاهد قوی؟ آیا اینها پدیده‌هایی فیزیکی هستند که به شکلی بر زمین حاکم بوده‌اند؟ من فکر میکنم ناچاریم بپذیریم که بعضی از اینها واقعی هستند. ولی سوال این هست که این هیئت ترسناک ژنتیکی چطور ایجاد شده؟

یکی از فرضیات تئوری فضانوردان باستانی میگوید که در زمانی دور، موجودات فضایی ظاهر ژنتیکی ما را در طی یک دگرگونی هدفمند در ژنهای ما، تغییر داده‌اند، ضرورتا هم در آزمایشگاه. بنابراین آنها چند انسان را انتخاب کرده‌اند)، «دی.ان.ای» آنها را اصلاح کرده‌اند و بعد این افراد را وارد زنجیره جمعیت انسانی کرده‌اند، بنابراین در خلال این بهینه‌سازی، این افراد توانسته‌اند ژنهای جدید اصلاح شده را به تمامی جمعیت بشر منتقل کنند (
تئوری فضانوردان باستانی میگوید که شواهد، اشاره بر یک نتیجه دارند و آن اینکه خارجیها ساختار ژنتیک انسان اولیه را تغییر داده‌اند.

برای موجودات غریبه کار با «دی.ان.ای» آسان است چون تنها خلق یک نوع جدید خیلی سخت نیست. حتی امروز، ما توانایی خلق انواع تازه‌ای از حیوانات را داریم. و سوال این هست که آیا خود ما هم به همین شکل خلق شده‌ایم؟

اما چه دلیلی میتوانسته برای میهمانان فضایی وجود داشته باشد که زمین را از موجوداتی دورگه  و دورگه‌های هیولاگونه () پر کنند؟ آیا آنها نتیجه نوعی تجارب آزمایشگاهی بوده‌اند؟ که به شکل وحشتناکی غلط از آب در آمده‌اند؟) آیا غریبه‌های باستانی، دلیلی داشته‌اند برای آزمایش روی «دی.ان.ای» انسان؟ (ت

 

 

جزیره «گالاپاگوس»، در سواحل آمریکای جنوبی معروف به تنوع زیستی منحصر به فردی‌ست. در 1832 طبیعیدانی به نام «چارلز داروین» به این جزیره آمد برای مشاهده و تهیه گزارشی از انواعی از حیوانات که تا کنون ندیده بود. نتیجه مطالعاتش پایه‌ای شد برای کتاب جنجال برانگیزش: «خاستگاه گونه‌ها» (. در این کتاب، «داروین» تئوری تکامل خود را اعلام کرد که میگفت همه زندگی در طول زمان منتج از روند انتخاب طبیعی بوده است. اما حتی تئوری «داروین» هم نتوانست فاصله جهشی بین میمون و انسان را توضیح دهد. اینگونه تصور میشد که نوعی تحول گونه‌ها در کار بوده که یکی از آنها همان حلقه گمشده است (

 

انسان عاقل سیصد هزار سال است که در حال حیات است. و تنها ظرف چند هزار سال اندازه مغز ما اساسا سه برابر شده. و این هیچ ربطی به روند تکامل عادی ندارد. به زمان نیاز هست. به زمانی بسیار دراز. هر چه که هست، امروز زیست‌شناسان نمیتوانند دقیقا انگشت بر روی اینکه چگونه اندازه مغز ما در یک دوره زمانی کوتاه سه برابر شده. این هنوز یک معماست.

آیا ممکن است همانطور که بسیاری از تئوریسینهای فضانوردان باستانی معتقدند، غریبه‌های باستانی دستی در آغاز تکامل انسان در سیاره ما داشته‌اند؟

علم قادر به یافتن حقله گمشده نبوده است، و شاید این به سادگی به این دلیل باشد که زمین قادر به ارائه این حقله گمشده نیست. شاید حلقه گمشده اینجا روی زمین نیست. شاید این حلقه گمشده جایی خارج از اینجاست، فرازمینی‌ست.

در 1996 دانش پزشکی قدم بزرگی برداشت وقتی که دانشمندان علم ژنتیک موفق به تولید یک «گوسفند» شدند. این تکنولوژی بنیادین نقطه پُررنگ تحسین‌برانگیز پیشرفت بود در درک ما از «دی.ان.ای». اما آیا موجودات فضایی هم دارای چنین دانش ژنتیکی بوده‌اند؟

در متون اساطیر سومری، آنها شرح داده‌اند که چگونه برای اولین بار ژنتیک انسان مهندسی شده است. بنابراین بسیار محتمل هست که فرازمینیها ژنتیک ما را مهندسی کرده باشند.

بیشتر و بیشتر موجوداتی کشف میشوند همانطور که علم پیشرفت میکند در غارهای کوچک یا در جزیره‌های  کوچک که با شواهد «دی.ان.ای» معلوم میشود که یک اتفاقی افتاده است ما احتمالا به حقایق مستند علمی دست خواهیم یافت که نوعی تداخل در نسل انسان در شرایطی خاص و لحظاتی معین از زمان وجود داشته.

آیا غولها و دیوهای توصیف شده در اساطیر باستان، میتوانند مثالهایی از جهش ژنتیکی باشند؟ اگر اینطور است، چه هدفی در ورای آن نهفته بوده است؟

داستانهایی در متون کهن «سنسکریت» هند وجود دارد از اینکه چگونه در آغاز کار تولیدِ موجودات زنده در جهان، خدایان و یا موجودات فرازمینی، اشتباهی در تولید انواع مختلفی از دیوها و غولها و چیزهایی از این قبیل کرده‌اند (

چرا این موجوداتی که «خدا» نام داشته‌اند باید چنین مخلوقات ترکیبی ساخته باشند؟ هدف این کار چه بوده؟ آنها یک شیر را دیده‌اند و به خودشان گفته‌اند که: چرا ما این موجود عجیب عضلانی را با یکی از حیواناتی را که مدفوعی گرم دارند، با پوست حیوانی دیگر مخلوط نکنیم تا بتوانیم آن را در سیاره دیگری مستقر کنیم؟ که با زمین هم متفاوت است! پس شروع به پرورش کردند. شروع به خلق موجوداتی ترکیبی کردند.

 

 

 

محققان برجسته و باستانشاسان در کل هم عقیده‌اند که در زمانی حدود 3000 سال پیش از میلاد در عصر سنگ نوع بشر یک جهش کوانتومی در جهت تمدن و استفاده از تکنولوژی داشته است. بر اساس اسطوره‌ها و افسانه‌ها بشر اعتبار آن را به خدایانی میدهد که این دانش را به آنها داده‌اند. اما اگر این خدایان در حقیقت میهمانانی خارجی بوده باشند، آیا ممکن است که جهش کوانتومی بشر منشاء جهانی بیشتری داشته باشد؟

این کاملا واضح هست که چیزی روی قاره‌های چندگانه این سیاره، تاثیر گذاشته است در زمانی حدود 3000 سال پیش از میلاد. ساخت اهرام در آن زمان آغاز شده. چرا؟ این ضرورت چه بوده؟ آیا یک ضرورت جهانی بوده؟ بله. آیا ضرورتی بوده که از جایی خارج از این سیاره آمده؟ بله.

اگر خارجیها در سرعت پیشرفت بشر دخالت کرده باشند، آیا همچنین ممکن است که آنها نوع بشر را در اتصالات بحرانی تاریخ، تحت تاثیر قرار داده باشند؟ اگر اینطور باشد، آیا آنها به مشاهده ما ادامه داده‌اند؟ حتی تا به امروز؟

بسیار محتمل هست که اگر نوعی دخالت ژنتیکی به دست نسل فرازمینی بر نسل بشر در کار بوده باشد، آنها بخواهند روند آزمایشات خودشان را دنبال کنند.

من بسیاری اوقات از خودم پرسیده‌ام که آیا این مسخره نیست که باور کنیم فرازمینیها باید به شکلی شبیه به ما باشند؟ یا حتی فکر کنیم که شبیه به ما هستند؟ نه. این سوال اشتباه است. آنها تصادفا شبیه به ما نیستند، بلکه ما شبیه به آنها هستیم چون ما محصول آنهاییم.

اما اگر موجودات غریبه در نژاد انسانی دخالت کرده‌اند، چرا؟ برای حفظ گونه خودشان؟ یا شاید برای پنهان کردن ردیابی ژنتیکی حضورشان در اینجا بر روی زمین؟ آیا اصلا «غریبه‌ای» در کنار ما هست؟

درباره ی admin

7 دیدگاه

  1. سلام.وبسایتتون خیلی خوب و مفیده.به
    کارتون ادامه بدین

  2. سلام.واقعا وبسایت خوبی دارید

  3. سلام.ممنون .خیلی خوب بود.از دست اندرکاران وبسایت به این خوبی سپاسگزارم

  4. خسته نباشید مرسی به خاطر این مطالب مفید

  5. اقا لینک مطلبو من پیدا نکردم.میشه راهنماییم
    کنید؟

  6. سلام.ممنون .خیلی خوب بود.از دست اندرکاران
    وبسایت به این خوبی سپاسگزارم

  7. مطلب بسیار خوبی بود.ممنون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *